یک روزی این وبلاگ برو بیایی داشت ولی بعد از فیلتر شدنش ...
این آدرس رو می گذارم برای اونایی که شاید شاید شاید شاید شاید شاید دوست داشته باشن هنوز مطلبای منو ببینن
امروز دهم بهمن ماه ، در حالیکه تنها دو روز به دهه فجر باقی مانده ، باز هم هجمه ی تفکرات بر ما مستولی می گردد که براستی دستاورد این انقلاب چه بوده ؟!؟
بارها این سخن را شنیده ایم که حفظ نظام از اوجب واجبات است و به نوعی این مطلب را به آدمی تلقین می کنند که ما به انقلاب بدهکار هستیم و انقلاب به ما بدهی ای ندارد !!!
عکس فوق را که در روز سوم نمایشگاه مطبوعات گرفتم ، نمونه ای از همین تصور است که ما بدهکاری ای به انقلاب داریم ! در بنر مذکور کاملا این عبارت مشخص است ، جمعیت بدهکاران به انقلاب !!
گویا عده ای سلطه گران فراموش کرده اند که در این انقلاب همه ی اقشار و گروه های سیاسی حضور داشته اند و انحصارگرایان گویی می خواهند مشروعیت خویش را از خدا بگیرند و بازهم گویا فراموش کرده اند که در صد سال پیش و در انقلاب مشروطه در اصل اول قانون اساسی اینگونه آمد که : سلطنت موهبتی است الهی که از مردم به پادشاه داده می شود !!
ولیکن اینگونه به نظر می رسد که ایشان بازهم به سمت سقوط پیش می روند و با مطرح کردن چنین عبارات مضحکی ، سعی می کنند تا با استفاده ی ابزاری از یک تفکر دینی خلق را به خود مشغول دارند ! چراکه ایشان انقلاب را نه از مردم ، بلکه از خدا می دانند که هیچ احدی هم با این اوصاف توانایی سخن گفتن در مقابل اینان را ندارد !
هرچند می توان حداقل این پرسش را نیز کرد که اساسا اگر نظامی مطابق میل مردم باشد ، دیگر نیاز به جانفشان برای حفظش ندارد !
متاسفانه جامعه ای در پیش روست که چیزی شبیه قرون وسطی را در آن می بینم و آنقدر انحصار طلبی انقلاب را در خود می بینند که خو نیز باور کرده اند که همه انقلاب بر دوش ایشان ( مقام معظم روحانیت ) بوده و بقیه همه در حال کشک ساییدن بوده اند !
عکس فوق تنها نمونه ای از هزاران عکسی است که از طرف صدا و سیما و هزاران مرجع خبری دیگر سانسور می شود و خودِ این عکس گواهی بر این است که هرگاه این پنچه ها متحد شده اند ، تبدیل به یک مشت شده اند !
هرچند جالب تر وقتی می شود که بیاد آوریم که این تصفیه که از اول انقلاب شروع شده ( ابتدا چپ ها و سپس مجاهدین و در آخر ملی گراها ) اکنون به داخل نظام کشیده شده و گروهی پیدا شده اند که نسل اول انقلاب را به دوری از خط امام متهم می کنند !!
سی و یک سال از انقلاب اسلامی گذشته و مردم ایران با دادن شهدا و تحمل انواع قحطی و گرانی در همان دو دهه اول انقلاب ، همه جوره جور این بدهکاری را پرداخته اند و بنظر می آید که تنها یک توقع داشته باشند و آن هم اینکه نوع دید حاکمیت به انسان تغییر کند و والسلام !
مانی
==================================================
سی دی گذشته سالروز مرگ مهندس مهدی بازرگان ، رئیس اولین دولت موقت جمهوری اسلامی بود ، مردی که بقول رئیس حراست دانشکده مان در گفتگویی دو نفره ، حرفهایش اکنون معنا پیدا می کند ...
شاید هم بقول روزنامه شرق در چند سال پیش در سالروز مرگ وی ، فرزند بورژوایی ملت ایران ...
درود بر روح پاکش ...
مرحوم بازرگان نفر وسطی می باشد و مرحوم سحابی ( پدر ) سمت چپ هستند .
=====================================================
جملات هفته :
===================================================
در پایان از همه دوستانی که در نظر سنجی وبلاگ شرکت کرده بودند ، یک دنیا تشکر می کنم و بنا به آرا دوستان ، مطلب آی آقایان نکند قرار است خدا شوید با اختلاف رای 2 بعنوان برترین مطلب سال وبلاگ انتخاب شد .
هرچند خودم فکر می کردم مطلب مربوط به مرحوم مصدق رای بیشتر بیاره ...
باز هم یک دنیا ممنون ...
از گذاشتن کامنت دریغ نکنید ، مایه دلگرمیه ...
مانی
خوب بالاخره فیلتر شدیم ...
باور نکردنیه ولی شد ...
هیچوقت فکر نمی کردم بابت چهارتا نقد ساده بزنن وبلاگی رو فیلتر کنن و این در حالی بود که همیشه حواسم بود خط قرمزی رو زیر پا نذارم ...
بازدید ۲۲۶۷۸ نفر برای من در یک سال و دو سه ماه واقعا افتخار بزرگی بود که موجب می شه صاحب این یاوه نامه ها هیچ وقت لطف دوستانی شبیه شمارو فراموش نکنه ...
اگه عمری بود و وبلاگی زدیم که هستیم خدمتتون ... و انتهای همین پست آدرس جدید رو می ذاریم وگرنه که ...
بگذریم ...
خلاصه اینکه ما هم رفتنی شدیم ...
نمی خواد که سخت بگیرید ...
خیلی ساده ! خداحافظ !
مطمئنا این جملات عباس میرزا به ژوبر فرانسوی را خوانده اید ! اگر هم نخوانده اید و دچار فقر اطلاعات تاریخی هستید باید عرض کنم که عباس میرزا پسر فتحعلیشاه بود که عده ای اعتقاد دارند که اگر تیفوس نمی گرفت و زودتر از پدر نمی مرد ایران مثل ژاپن فعلی می شد و ...
(( نمی دانم این قدرتی که شما اروپایی ها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در فنون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه ور و به ندرت آینده را در نظر می گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از سر شماست ؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری می دهد؟ گمان نمی کنم.
اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟... ))
فارغ از عباس میرزا که شاید خودش نیز متوجه عمق قضیه شده ، مسئله مطرح شده همین است که چرا اینگونه شده ...
شاید مثل صادق هدایت ببینم که در کتاب کاروان اسلام و در صفحه آخر این چنین مطرح می کند :
هرچند افکار چپ هم مشابه همین نظر را در بحث استعمار و چاپیدن کشورهای صنعتی و سرمایه دار و ... دارند که اولین مسئله ی مورد نظر در این میان اینگونه خویش را نشان می دهد که نظر مارکس در باب عقب ماندگی مللی مثل ما ، اتهام عقب ماندگی را از ما برداشته و به نوعی ما را در این منظر از جای متهم به شاکی می برد ! و من اینگونه مدعی می شوم که این ، خودش یه گام دیگر عقب ماندگی است !
شاید اگر ما در عالم واقعیت آنقدر عقب مانده نمی بودیم دلیل نداشت که منظماً به گذشته و به تاریخ و فرهنگمان ببالیم .
البته موکداً اعتقاد دارم که فرضیه توهم توطئه تا حدی صادق است و همه جا پاسخ گو نیست ولیکن این مسئله را اینگونه هم می بینم که چون ما در قافله صنعتی شدن عقب افتادیم ، آن سرمایه دار و استعمار گر بر گردن ما سوار شده و مقصر اولیه این سقوط خودمان هستیم ...
هرچند که با یک یا دو نوشتار نمی توان دلایل عقب ماندگی را نوشته و آنها را یافت ولیکن تا همین حد که سوالی در ذهن مخاطبان ایجاد شود ، برای ما کافی است .
مانی
============================================
جملات هفته : ( البته مصداق ماه داره )
===============================================
بچه که بودیم ( دوران ابتدائی ) خانوم معلم می گفت دو تا خط موازی وقتی بهم میرسند که روی هم بیافتند . به این می گن بینهایت ... حالا ما که با این اوصاف تا بینهایت هستیم ، بهتر نیست این همه نگرانی نداشته باشیم ؟
تاریخ این روزها زود زود آبستن ِ حادثه می شود . مثل یک دفتر مشق سفید که همون قدیما باید پرش می کردم ، تنت رو بوسه بارون می کنم ، تو فقط سر مشق بده ! فقط سر مشق !
انگار برایم خدایــــــی میکنی ...
===============================================
حوصله وبلاگ نویسیمان به انتها دارد می رسد
مانی