دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

ما و انقلاب 57 ... ! ... ! ... ! ... ! در پهنای انحصار طلبی !!

امروز دهم بهمن ماه ، در حالیکه تنها دو روز به دهه فجر باقی مانده ، باز هم هجمه ی تفکرات بر ما مستولی می گردد که براستی دستاورد این انقلاب چه بوده ؟!؟

بارها این سخن را شنیده ایم که حفظ نظام از اوجب واجبات است و به نوعی این مطلب را به آدمی تلقین می کنند که ما به انقلاب بدهکار هستیم و انقلاب به ما بدهی ای ندارد !!!



عکس فوق را که در روز سوم نمایشگاه مطبوعات گرفتم ، نمونه ای از همین تصور است که ما بدهکاری ای به انقلاب داریم ! در بنر مذکور کاملا این عبارت مشخص است ، جمعیت بدهکاران به انقلاب !!


گویا عده ای سلطه گران فراموش کرده اند که در این انقلاب همه ی اقشار و گروه های سیاسی حضور داشته اند و انحصارگرایان گویی می خواهند مشروعیت خویش را از خدا بگیرند و بازهم گویا فراموش کرده اند که در صد سال پیش و در انقلاب مشروطه در اصل اول قانون اساسی اینگونه آمد که : سلطنت موهبتی است الهی که از مردم به پادشاه داده می شود !!

ولیکن اینگونه به نظر می رسد که ایشان بازهم به سمت سقوط پیش می روند و با مطرح کردن چنین عبارات مضحکی ، سعی می کنند تا با استفاده ی ابزاری از یک تفکر دینی خلق را به خود مشغول دارند ! چراکه ایشان انقلاب را نه از مردم ، بلکه از خدا می دانند که هیچ احدی هم با این اوصاف توانایی سخن گفتن در مقابل اینان را ندارد !


هرچند می توان حداقل این پرسش را نیز کرد که اساسا اگر نظامی مطابق میل مردم باشد ، دیگر نیاز به جانفشان برای حفظش ندارد !


متاسفانه جامعه ای در پیش روست که چیزی شبیه قرون وسطی را در آن می بینم و آنقدر انحصار طلبی انقلاب را در خود می بینند که خو نیز باور کرده اند که همه انقلاب بر دوش ایشان ( مقام معظم روحانیت ) بوده و بقیه همه در حال کشک ساییدن بوده اند !



عکس فوق تنها نمونه ای از هزاران عکسی است که از طرف صدا و سیما و هزاران مرجع خبری دیگر سانسور می شود و خودِ این عکس گواهی بر این است که هرگاه این پنچه ها متحد شده اند ، تبدیل به یک مشت شده اند !


هرچند جالب تر وقتی می شود که بیاد آوریم که این تصفیه که از اول انقلاب شروع شده ( ابتدا چپ ها و سپس مجاهدین و در آخر ملی گراها ) اکنون به داخل نظام کشیده شده و گروهی پیدا شده اند که نسل اول انقلاب را به دوری از خط امام متهم می کنند !!


سی و یک سال از انقلاب اسلامی گذشته و مردم ایران با دادن شهدا و تحمل انواع قحطی و گرانی در همان دو دهه اول انقلاب ، همه جوره جور این بدهکاری را پرداخته اند و بنظر می آید که تنها یک توقع داشته باشند و آن هم اینکه نوع دید حاکمیت به انسان تغییر کند و والسلام !


مانی


==================================================


سی دی گذشته سالروز مرگ مهندس مهدی بازرگان ، رئیس اولین دولت موقت جمهوری اسلامی بود ، مردی که بقول رئیس حراست دانشکده مان در گفتگویی دو نفره ، حرفهایش اکنون معنا پیدا می کند ...


شاید هم بقول روزنامه شرق در چند سال پیش در سالروز مرگ وی ، فرزند بورژوایی ملت ایران ...


درود بر روح پاکش ...


مرحوم بازرگان نفر وسطی می باشد و مرحوم سحابی ( پدر ) سمت چپ هستند .


=====================================================


جملات هفته :

  1. علم الهدی امام جمعه ی مشهد و از حامیان احمدی نژاد در انتقاد به مشائی گفت : ما اجازه ی حضور یک مگس در کنار رئیس جمهور را نمی دهیم !!
  2. مهدی کروبی : به چارچوب های نظام و اصل ولایت فقیه پایبندم !!
  3. محمود احمدی نژاد : 22 بهمن امسال تشیع جنازه ی نظام سرمایه داری است !!!
  4. جواد لاریجانی : هاشمی شخصیت بزرگ و پیچیده ای است !!
  5. علی لاریجانی : نمی توان با فضای توهمی برای کشور برنامه ریزی کرد !!
  6. آیت الله نوری همدانی : خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است .

===================================================


در پایان از همه دوستانی که در نظر سنجی وبلاگ شرکت کرده بودند ، یک دنیا تشکر می کنم و بنا به آرا دوستان ، مطلب  آی آقایان نکند قرار است خدا شوید با اختلاف رای 2 بعنوان برترین مطلب سال وبلاگ انتخاب شد .


هرچند خودم فکر می کردم مطلب مربوط به مرحوم مصدق رای بیشتر بیاره ...


باز هم یک دنیا ممنون ...


از گذاشتن کامنت دریغ نکنید ، مایه دلگرمیه ...


مانی

نظرات 35 + ارسال نظر
فریبا رحمانی شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:16 ب.ظ

دیکتاتورها همیشه توهم این رو دارند که مردم به آنها بدهکارند...
اما این دیکتارتورهای ایرانی خیلی دیگه عجیبن که فکر می‌کنن مردم تا 7 نسل بعدشونم دهیشون صاف نمی‌شه......
بدبختی نیست؟؟؟!!!!!
به امید آزادی!
اگه وجود داشته باشه!
نداره!!

mitra شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ http://www.market2iran.com

سلام دوست خوب وبلاگت بسیار عالیه اگه بتونی مطالب را زیاد کنی خوبترم میشه اگه تونستی به منم سربزن

ali mahrooz شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ http://www.byrapid.com

سلام خوبی وبلاگ خیلی خوب وقشنگی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مور فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش. منتظرتم راستی میشه یه لینک از سایت من تو وبلاگت بدی با همین عنوان فروش اکانت های رپیدشیر و مگا اپلود ؟ ایشالا جبران میکنم مرسی فعلا بای

ali mahrooz شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:40 ب.ظ http://www.byrapid.com

سلام خوبی وبلاگ خیلی خوب وقشنگی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مور فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش. منتظرتم راستی میشه یه لینک از سایت من تو وبلاگت بدی با همین عنوان فروش اکانت های رپیدشیر و مگا اپلود ؟ ایشالا جبران میکنم مرسی فعلا بای http://www.byrapid.com

nimazn شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ب.ظ http://nimazn.blogfa.com

god bless U

مژگان یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ب.ظ http://mkh67.blogspot.com

وای خدا این عکس اولیه خیلی بامزه بود.
جمعیت بدهکاران به انقلاب اسلامی؛مگه اینا یکی دوتان؟؟

محبوبه دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:36 ق.ظ http://dndooneh.blogfa.com

توی این پست که نوشتی به کجا رسیدیم یاد همون پست آقایان نکند ... افتادم . دیروز جای شما خالی بود .
از نوشته های بودار بالا فهمیدم چرا دیروزتون پیچیده شده بود :-)
این انقلاب انفجار هیجان بود اما فقط هیجان و مردمی که به آن هنوز هم می بالند اکثرا درگیر همان هیجان هستند ...

نه بابا اشتباه می کنید ...

رهگذر دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:25 ق.ظ

با توجه به صحبت های جناب علم الهدی احمدی نژاد شیرینی است که مگس به دور او جمع می شود یا...

رهگذر دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ق.ظ

تقلیدی ناشیانه از طه...

متوجه نشدم

صادق - گردش در طبیعت ایران دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:18 ب.ظ http://natureiran.persianblog.ir

سلام
می‌بینم که همچنان مشغول آدرس عوض کردنی!
به هر حال لینک را به روز کردم تا شاید آنهایی که به کلبه حقیر من سری می‌زنند نشانی جدیدت را هم داشته باشند
موفق باشی

درود آقا !

میترا دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:27 ب.ظ

مانی جان سلام

اون مطلبی که در مورد هم خوابگی و پاستیل و ....نوشتی واقعیت داره یا از جایی کپی کردی؟

من رو تو حساب کرده بودم پسر!

اینجا اسمش دست نوشته های یک مانی هست !
همه مطالبش رو نویسنده نوشته !
نویسنده یک زندگی شخصی مانند همه انسها دارد و او هم یک انسان است نه یک فرشته !
برای فهمیدن دلنوشته هایی اینچنینی
روح لطیف لازم دارید
نه فکر منحرف !!!

ای کاش در مورد متن اصلی چیزی می گفتید ...

باران سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 ق.ظ http://ahee-baran.blogfa.com

سلام

آدم ساده سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:30 ق.ظ http://www.adamesade.blogfa.com

چند روز پیش بابام بهم گفت پسر نمیخوای پاسپورت بگیری؟
بنده هم با تعجب پرسیدم چجوری شما که اون 4 ماه گرو گرفتی
گفت کاریت نباشه تو برو دنبال کاراش.اوضاع خیلی خرابه.
خودت تو جریانی که رابطه منو بابام چه شکلیه یاد حرفت افتادم که گفتم شاید اون کارت گرویی نگه داشته.ولی از همه ی این حرفا گذشته دیگه این خراب شده جای زندگی نیست. باید اقدام کنیم هر چه سریعتر بهتر

هادی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:42 ب.ظ http://manotomamishavim.blogsky.com

سلام اول از همه قبل از اینکه پستت رو بخونم اومدم عرض ادب

آقا هنوز نخونده مشتاق خوندن م
اگر وقت کردی خیلی خوشحال میشم مثل 6 ماه پیش سری به وبلاگ منم بزنی

هادی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ http://manotomamishavim.blogsky.com

مثل همیشه عالی!

پریسا چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ب.ظ http://www.khalvatkadeh69.blogfa.com/

سلام آقا مانی.
با این جمله واقعا موافقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم...

« اساسا اگر نظامی مطابق میل مردم باشد ، دیگر نیاز به جانفشان برای حفظش ندارد !»

دختر ماه جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:33 ب.ظ http://sokoote-sarshar.blogsky.com/

سلام...مرسی از راهنماییتون ...به قول شما مایه دلگرمیه...بازم سر بزنین...خوشحال میشم!!!

دختر پاییز شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:54 ق.ظ http://carnet69.blogfa.com/

سلام.
عکسای جالبی بود.(اولی و دومی)
البته عکس اول خنده دار!
عکس دوم جالب...
جالبه که آدم پله پله از نردبون بره بالا، بعد که رسید بالای بوم، نردبون رو هل بده بندازه.

تمثیل نردبان بسیار جالب بود ...

ممنون

میترا شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:51 ق.ظ

سلام اقا مانی
امیدوارم ناراحت نشی ولی مشخصا در مورد زندگی شخصیت داری دروغ می گی متاسفانه
علم روانشناسی میگه اینو !!!!!!!!
مطمین باشید شما اگر با کسی همخوابگی داشتید اینجا و توی وبلاگ در موردش چیزی نمی گفتید ! به هزاران دلیل ! مهمترینش این که هیچ دختری اجازه این نمی ده که شما باهاش همخوابگی داشته باشی و سپس اون رو در وبلاگ عنوان کنی !!!!!!!! خودتون هم بعیده انقدر بی حیا و منطق باشید که ................
100% کسانی که اینطور صحبت می کنند کسانیند که از فقر احساسات رنج می برند و با ذهن خیالاتی و توهم گونه خود قصد بالا بردن خود توسط اعلام توجه جنس مخالف به خود رو دارن !! حتی یک مورد هم اینگونه وجود نداره که طرف بیاد و از همخوابگی با دوست دخترش در وبلاگش بگه ! شما خواهان جلب توجه چه کسی به خود هستید ؟! در واقعیت زیست کنید دوست عزیز !
برعکس شما مردم انقدر دیگه باهوش هستن که متوجه دروغ بودن صحبت های دیگران بشوند . اون هم توهم به این بزرگی!لطفا انقدر دروغ نگید! دروغگو در نزد مردم منفوره! از خیالپردازی و توهم هم دست بردارید که زیبنده دنیای مدرن و واقع گرا نیست !
اما مطمین هستم این نوشته ام رو تایید نمی کنید ! ولی همین که خودتون مطالعه کنید و متوجه بشید همه مثل خودتون نیستن کافیه !

در پناه حق ، راست گو و درستکار باشید !

1- شما در فکر کردن در مورد من مختار هستید و هیچ اجباری بر پذیرش این مطلب از سوی شما نیست !

2- فقط افرادی می توانند این چنین حکم دهند که از زیر و بم زندگی شخصی یک نفر دیگر آگاه باشند ! اگر نیستید مجبور به صفر و یکی دیدن مسئله نیستید !

3- در کامنت قبلیتون هم گفتم که باید برای درک اینچنین متونی روح لطیف داشته باشید ، نه ذهن منحرف ! تعاریف از همخوابگی متفاوت است !

4- متنتون رو هم انتشار می دم تا یه وقت فکر نکنید علی آباد شهریه !

خوزه شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ق.ظ

درود بر بازرگان ...

راستی از امیر انتظام چه خبر ؟ :d

فکر کنم الان در مرخصی باشه ...

سارا شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:20 ب.ظ http://sara-r.blogsky.com

مطلب خیلی خوبی بود
نمیدونم دیگه چی بگم؟!

میترا شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ب.ظ

باز هم سلام
کنتوری که موجود نیست !! پس دروغ بگو و خیالت راحت که کنتوری نمیندازه !! اما شخصیت واقعی انسان ها رو راستگویی و در تضادش دروغگویی هست که نمایان می کنه !!
فکر نمی کنم اگر مثلا حقیقت ماجرا رو بازگو کنید ، نه اینکه: {بخاطر علاقه به من با احدی رابطه ای ایجاد نکرده بود و بقول ساده تر بخاطر عشق خودش با کسی حاضر نشده بود رابطه ای داشته باشد } ، مطمین باشید چیزی از شخصیتتان کم نمی شه اگر حقیقت که دقیقا بر عکس اینی هست که شما جلوه می دهید رو نشون بدید!! غرور مردها اینجور مواقع شکسته نمی شه !! غرور مردها با دروغ و ریا شکسته می شه !! این غرور شکسته شما و وارونه جلوه دادن همه چیز هم به خاطر همین موضوع هست !!

امیدوارم از این به بعد با راستگویی به ساختن شخصیت خودتون بپردازید و از راه های دیگه و روشنیها و فرصت های دیگه زندگی استفاده کنید ! متوجه هم بشید که بار کج به مقصد نمیرسه !!

موفق باشید

میترا شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:30 ب.ظ

البته اقای مانی این رو هم به پیغام قبلیم اضافه کنم که هیچ مرد ایرانی نیست که از همخوابگی خود با دوست دخترش بگه !! این قضیه چون خیلی زیادی تابلویه که دروغینه ازش به سادگی نگذشتم ! من بر عکس شما از دروغ بدم میاد !!مطمین باشید شما این داستان رو به دلایلی نوشتید ! دلایلی که خودتان میدونید چیست!! این نکته رو هم اضافه کنم که علم روانشناسی میگه شما دجار شکست عشقی شدید بنا به دلایلی و این شکست باعث روانپریشانی شما شده و ذهن شما رو متوهم و خیالپرداز کرده و اورده به سمت و سوی خیالپردازی و زندگی خیالی با او !! تا اینگونه روح خود را ارضا و به دیگران بگویید عشقم برگشت !! ملت هوشیار امروز که شما بهش میبالید رو نمیشه با این حرف ها گول زد !! این آخر و عاقبت دروغ و ریاست !! با حقیقت زندگی کن دوست عزیزم !!

باشه

رضا شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ب.ظ

داش مانی ؛ برنامه سفر چهار نفرتون هنوز پابرجاست ؟!

اردیبهشتی شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ب.ظ http://www.fatemehrajabi.persianblog.ir

سلام...
با مطلبت تا حدودی موافقم مخصوصا اینکه حکومت مردمی نیازی به جانفشانی برای خطرات داخلی نداره. یادمه یه وقت یه جایی خوندم که نویسنده از مردمی که میان با تی وی مصاحبه می کنن میگن تا پای جونمون ایستادیم خیلی عصبانی بود و نوشته بود شمایی که با ماشین دولت میاین راهپیمایی اونجا هم همه جوره سرویس دریافت می کنید تازه امن و امانید و تشویقی هم بعضا می گیرید این چه ادعاییه باز اگه این حرفو اونایی بگن که روز عاشورا جونشون کف دستشون بود یه چیزی!! خلاصه این روزا همه انقلابو برای خوذشون و دیگران رو معاند انقلاب می دونن و تازه جانفشانی هم می کنند!!!

خیلی ممنون ...

فقط نگفتی با کجاش موافق نبودی ...
چون اولش نوشتی تا حدی موافقم ...

راستی اون کامنتت رو هم که تاکید کردی عمومی نکنم رو نگه داشتم به امید اینکه نظرتون برگرده ...

خیلی خوشم اومد ازش ...

لاوین شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:14 ب.ظ

سلام

یه قسمت از مطلبت این بود :

؛چراکه ایشان انقلاب را نه از مردم ، بلکه از خدا می دانند که هیچ احدی هم با این اوصاف توانایی سخن گفتن در مقابل اینان را ندارد !؛

اگه یادت باشه من تو یکی از کامنت ها ی قبلم گفتم اساس کار اینها دست گذشتن روی نقطه ضعف مردم یعنی اعتقاداتشون هست! برای رسیدن به اهدافشون به اون هدف رنگ و لعاب تقدس میدن و بدین وسیله اجازه ی هرگونه انتقاد و اعتراض و ... رو از مردم میگیرن و در واقع با جو سازی انتقاد و اعتراض اون ها رو توهین به مقدسات قلمداد کرده و عده ی دیگری از مردم رو که طرفدار و موافق شرایط حال حاضر هستن و بر روی اعتقاداتشون تعصب دارند رو بر علیه منتقدین و معترضین تحریک میکنن ! مثالی که میشه در این رابطه عنوان کرد جوسازی علیه معترضین در روز عاشورا و به تبع اون راهپیمایی ۹ دی , هست ! به طوریکه کسانی که به راهپیمایی اومده بودن خواستار اعدام معترضین روز عاشورا بودند !!! ملت علیه ملت !! این شیوه مثل اینکه داره جواب میده !!

پ.ن : من دوست داشتم تو نظر سنجی شرکت کنم ولی چون چیزی در مورد مطلب اصلی برای نوشتن به ذهنم نرسید گفتم درست نیست کامنت بذارم و فقط تو نظر سنجی شرکت کنم.

سلامت و موفق باشی

حالا اگه نظر هم می دادی کار بدی نکرده بودی :d

ولی حالا همینجوری نظرتون رو بگید چون برام واقعا مهمه ، یه جورایی نوع متن های مورد پسند امت حزب الله رو می خوام دستم بیاد

لاوین شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ب.ظ

مطلبی که انتخاب شد از نظر من شایسته ی انتخاب بود! در عین ایجاز خیلی شیوا و رسا بود, در واقع یه مطلب مختصر و مفید بود که با حکایت قشنگی شروع شده بود و با اصلی ترین جمله ی اون حکایت تموم شده بود!

راستی در مورد رساله, اون روزی که تو کتابخونه ی پی اف دوباره لینک دانلودش رو گذاشتی من یادم اومد که دانلودش نکردم! دانلودش کردم ولی از اونجایی که من به انجام واجباتم شک نمیکنم تا حالا سراغش نرفتم! :D

خوب خیلی خوبه هم نظریم :D

در مورد رساله هم دقیقا متوجه هستم چی می گی ولی خوب در کل چیز بدی نیست داشتنش

پریسا مهاجر یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:17 ق.ظ

می گن به مرده رو بدی ،میگه من شهیدم!حالا شده حکایت اینا.
اتفاقا چند روز پیش تو یه گفتگوی سیاسی(شما بخون طنز تلوزیونی) مهمان برنامه خیلی جدی می گفت:مردم از همون اول هم به خاطر اسلام و بر پایی حکومت اسلامی قیام کردن نه مبارزه با استبداد و فقر و... البته هیج رقمه هم از موضعش کوتاه نمی یومد.
کلا طنز و لطیفه واسه روحیه ی ملت بدهکار لازمه.
..................................
از جمله جاهایی که بخش نظراتشو سعی می کنم کامل بخونم این جاست (گاهی بحث های جالبی میشه).خوبه که نظرات...رو هم میزاری

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی
(حافظ)



فکر کنم دفعه ان ام باشه که اینجا می نویسم از معدود کسایی هستید که همیشه منتظر کامنتشون هستم ...

بی نهایت ممنون ...

eliiii imanipoor یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ق.ظ

نسل ما نسل همیشه بدهکار است..نسل همیشه مهجور..نسل همیشه در مظن اتهام و تهمت و افترا...نسل ما آشوبگر است و اغتشاشگر..نسل بی اعتقاد...برگشته از باورها(!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!) آنها میگویند...
ما به همه چیز بدهکاریم به انقلابشان..به جنگشان..به رایشان ..به نظرشان...
اما من میگویم نسل ما نسل تنهایی است ..نسل آزاده ای است ..اما نسل تنهایی است ..تنها تنها..ت ن ه ا..
گاهی دلم برای نسل خودم خیلی مسوزد....نصیب ما از این نظام رنجش بود اما درد اینجاست که رنجیدنمان هم مثل آدم نبود
در مورد مطلب شخصی راستش آقا من ذهنم مثل خیلیا منحرف نیست ..که زود فکرم بره تو اتاق خواب ملت..یا بخوام با آدما مثل کیس روانشناسی رفتار کنم و در خصوصی ترین جنبه های وجودی شان نفوذ کنم
زیبا بود..دوستش داشتم...زیبا بود...چه قدر خوب است که کسی را داشته باشی که در این زمانه هجوم آغوشش امن باشد..در این زمستان وحشتناک تنش ادامه جاده خورشید باشد و انگشتهایش ظریفترین شعر هستی..ظریفترین تار که انگار آهنگ مینوازی وقتی لمسشان میکنی..
من عاشق نیستم اما به همیشه فکر میکنم عاشقا همه آبروی این دنیا به لجن کشیده اند...آفتاب این تاریکی اند..انگار. آقا شما هم اگر عاشقید پرتوئی از همان آفتابید

نظرت در مورد اون مسئله شخصی رو خیلی خوشم اومد ، راستش اجساس خیلی خوبی بهم دست داد ...

در مورد متن هم گذاره ای جز تصدیق باقی نیست .

نادیا یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ب.ظ http://pars.love.mihanblog.com

آقا من شیفته همخوابگی تو شدم :دی
آخه پسر خوب کسی که همخوابگی داشته باشه که نمیاد اونو تو وبلاگش بنویسه :دی
به نظرت همچین آدم بی غیرتی اصلا پیدا میشه ؟
اینجوری که بقیه رو نمیسوزونن :دی چون بقیه اینجوری فقط میخندن :دی
امان از دست ما وبلاگ نویسا :دی

خوب شد من این متن رو نوشتم تا چشممون به جمال یه سری بیننده و خواننده جدید این وبلاگ روشن بشه !

لاوین یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:16 ب.ظ

کلآ مطالبی که با یه حکایت , ضرب المثل یا یه مثال ملموس شروع میکنی و با همون حکایت میکس میکنی اثر گذاری بیشتری دارن و ملموس تر هستن! "عین الله خره ..." هم جالب بود! این دست از نوشته هات از نظر من جذابیت خاصی دارن!

اینم از خانوم پریسا خیلی جالب بود :

"می گن به مرده رو بدی ،میگه من شهیدم!حالا شده حکایت اینا."

خیلی خوبه که آدم به جای بازی با کلمات و زیاده گویی با یه حکایت کوتاه و یا ضرب المثل منظورش رو انتقال بده و علاوه بر انتقال منظور به اثر گذاری اون شدت ببخشه ! حوصلمون آب رفته و واسه خوندن مطالب طولانی قد نمیده! :D

سلامت و موفق باشی


همچنین شما

دختر ماه دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ http://sokoote-sarshar.blogsky.com/

من الان وقت کردم این متن رو بخونم...خیلی زیبا بود...
میخوام بگم

اینجا مال مانی هست...برای کلماتی که توش می نویسه مجبور نیست به هیچ کسی حساب پس بده...کاش ما اونقدر درک و شعور داشتیم که احساس و منظور مانی رو از پس کلمه ها درک میکردیم...اون متن شخصی ورای افکار حقیر ذهن شماست...میدونم درکش سخته...اما حداقل میتونیم نظر ندیم...
باز هم میگم زیبا و با احساس بود...

ممنون بابت حضورتان

آ*ن*ت*ی*گ*و*ن*ه سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ب.ظ

مانی جان
فکر نکن که بهت سر نمیزنم ...
اما نوشتن ... نه !!! نوشتن دل و دماغ می خواد که دیگه من ندارم ...
خیلی دارم سعی می کنم دوباره بنویسم ...
ولی نمیدونم چرا نمیشه ...

محمد حسین نجفی پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ http://mohamadhn

این مساله بارها و بارها مطرحح شده و فکر می کنم از تکراری ترین حربه های روحانیت تو تاریخ معاصر ایران که با چنگ زدن به ریسمان نماینده دین .خدا .امام زمان بودن قصد دارن اعمال و اهداف خودشون و مشروعیت ببخشند......بابت جملات عاشقانت از ته دل خوشحالم و امیدوارم بتونه خودش رو بهت ثابت کنه......ببخشید دیر شد

همکلاسی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام
بعد چن وقته که اومدم اینجا
حوصله نداشتم مطلب رو بخونم فقط عکسا رو دیدم
این روزا همه چیز دنیا بی ربط و با ربط منو یاد بابام می ندازه
عکس اخر
منو یاد آخرین باری انداخت که بابامو بغل کرده بودم
اگه اون روزم می دونستم که دیگه برنمیگرده حتما بغلش میکردم و کلی بوسش می کردم اصن نمی ذاشتم بره که......

امابیست روزه که دیگه نیست
من موندم و قاب عکسش

ای بابا ...

خیلی ناراحت شدم ...

خدا بیامرزتشون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد