دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

میثم هم رفت ...

می خواستم برای فردا یه آپ درست و حسابی کنم ولی ...


تقریبا دوشنبه بود که خبر فوت مرتضی رو خوندم و الان که ساعت تقریبا دو صبح جمعه هست هم خبر فوت میثم ! واقعا دیگه جلوی بغضم رو نمی تونم بگیرم ؛ دارم گریه می کنم و تایپ می کنم . 


میثم هم رفت بخاطر بیماری که یک سال بود درگیرش بود ، میثمی که دو سال پیش با بهنام و امیر توی جنش نامزدیش توی میرداماد شرکت کردیم و بهنام ساق دوشش بود ، وای دیگه گریه امونم نمی ده .

دقیقا یادمه دو سال پیش یکشنبه ، سی و یک تیر روز تولد خودم بود که جشن عقدش بود و بخاطرش تولد خودمو نصفه تموم کردم و  الان ...



میثم تقریبا یک سال و نیم بود که با سرطان خون مبارزه می کرد و متاسفانه دیشب فوت کرد . این عکس هم آخرین عکسی هست که تقریبا 7 ماه پیش ازش گرفتم در بازی استقلال - سپاهان در استادیوم آزادی ، روزی که با ماشین به همراه علی رفتیم به در منزل خانومش و میثم و برادر خانومش رو بردیم استادیوم . هروقت تلاش های خانومش توی ذهنم میاد یه حسی بهم دست می داد و الان باعث شدت اشکام داره می شه ، تلاش هایی که پر از نصیحت بود که میثم حتما بالش بذاری زیرتا ، تو رو خدا مراقب میثم باشید ، میثم زیاد راه نری ، حرس نخوری و ...


میثم دیگه نمی تونم بنویسم . فقط بدون تازه فهمیدم چقدر برام عزیز بودی !!


سخته که بهت بگم ولی ، برای همیشه ؛ خداحافظ !!