دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

آزادی

آزادی


این مطلبی که می خوام امروز بگم رو خیلی از دوستان قدیمی توی وبلاگ مرحومم خوانده اند ، که با چرخش روزگار و تکرار اون به یک شکل دیگر در دانشگاه دقیقا تکرار شد .


یادمه تقریبا سه سال پیش حدودای آذر ماه سال 85 بود که تقریبا هفته ای دو بار با جمع کردن پول توجیبی هام و رفتن به میدان انقلاب و چرخیدن در انواع مغازه هایی مثل انتشارات گوتنبرگ و امیر کبیر و ... خرید چندین کتاب سعی می کردم از وقت های آزادم نهایت استفاده رو ببرم .


یکبار در کنار یکی از این کتاب فروش های دست فروش بودم و داشتم کتاب هایش را ورق می زدم که خانومی در کنارم ایستاد و درخواست انجیل کرد . وقتی فروشنده در حال گشتن داخل کارتن هایش بود تا انجیل یوحنا را پیدا کند و به وی دهد ، خانوم جوان که گویا توجهش را کتاب در دست من جلب کرده بود با لحنی پرسشی گفت ، به این چیزها علاقه دارید ؟


عرض کردم بله ، که همین صحبت ها و نگرش حکومتی و تئوری های حکومتی به درازا کشید و دست آخر با گفتن جمله ای بطور جد مرا متعجب و عمیقا متاثر کرد . 


گفت که قصد مقیم شدن در آمریکا را دارد و وقتی پرسیدم چرا گفت برای آزادی ، برای اینکه اینجا آزادی نیست . پرسیدم آزادی را در چه می بینی و گفت : آزادی حجاب ، آزادی روابط دختر و پسر و اینکه اگر به خانه دیر بروی کسی تو را باز خواست نکند که کجا بودی !!!


همانجا بود که برای بار نخست بر خود لرزیدم !!!


مطلب مشابه بعدی صحبتی بود که با یک دانشجویی در همان روز نحس که وصفش در پست قبلیم آماده بود بطور ضمنی پیش آمد و با گفتن این صحبت از طرف من که فردی در کلاس قبلی از حکومت شاهنشاهی دفاع کرده بود و آنرا بهترین شیوه حکومت دانسته بود آغاز شد که  تحیر فراوان من زمانی همراه شد که فرد مورد اشاره با گفتن این جمله که آن حکومت بهتر بود سخن آغاز کرد و با محکوم کردن عدم وجود آزای حجاب جمهوری را به سطل آشغال پرت کرد !!!


حالا اینکه اساسا مسئله حجاب چقدر مورد اهمیت است و تا چه حد از اولویت هاست بحثی جدا است و مقوله ای جدا را می طلبد ولیکن براستی هدف از اعتراضات و نقد ها گرفتن آزادی حجاب و دست در یقه ی جنس مخالف راه رفتن است ؟


وقتی من نوعی که دانشجو هستم از لزوم نهادینه شدن دموکراسی به عنوان زیر ساخت توسعه سخن می گویم و نا گهان با فردی رو به رو می شوم که مدعی عدم وجود دموکراسی است و خواهان آزادی است ولیکن دموکراسی را در این چیز ها می بیند و حکومت مطبوعش رضا خانی و شاهنشاهی است و چنان با شور و شعف از آن تعریف و تمجید می کند مانند آنست که پارچ آب سردی را بر فرق سر من ریخته اند .


وقتی که قشر دانشجو به این نتیجه می رسد که حکومت شاهنشاهی ایده آل و دموکراسی را در آزادی روابط و حجاب می بیند باید یقه نخبگان و روشن فکرانی را گرفت که بی شک در این تفکر سهم بسزایی داشته اند و ای کاش قشر روشن فکر در تبیین اهداف کمی فعال تر بود !!


آیا براستی هدف و تلاش بچه های انجمن های مختلف دانشگاهی که حتی زحمت چاپ مطالبی بدون مجوز را به خود می دهند و پیه همه چیز را بر تن خود مالیده اند و تلاش آن همه شخصیت های تبعیدی و زندانی و فوت شده ، آزادی روابط بوده ؟!؟


هرچند که جهالت ها و تندروی های مربوط به عناصر خشک و متحجر در پرداخته شدن این تفکرات بی سهم نیست !!


(( توضیح عکس : عکس فوق را تقریبا دو روز پیش زمانی که ماشینم را می خواستم در کوچه ای با نام بخشنده در نزدیکی های دانشگاه امیر کبیر پارک کنم و به دانشگاه مذکور بروم،  گرفتم که در آن نوشته شده : بی حجاب محتاج نگاه کردن دیگران است ، مرگ بر بی حجاب !! ))


مانی


=============================================


یه چندتا مطلب خیلی کوتاه بگم :


1- از دوستان بخاطر ضعف مطالب اخیر شدیدا عذر می خوام و گناه بی شک گردن قلم قاصر و عجز کلامی من است . به همین دلیل خواهشا انتقاداتون رو بگین از نوع نوشتارم .


2- اگه مشکلی پیش نیاد آپ بعدیم در مورد مزاحمت های خیابانی هست .


3- چند روزه هیچ خبری از یه عزیزی ندارم و حس فعلیم حس خیلی بدیه !!


4- سه شنبه برای عرض تسلیت به خانواده دوست عزیزم شهروز سری زدم که بعد از مدتها این دیدار منو بگریه انداخت و وصف حال اون دقائق واقعا دشواره . 


5- بارون دیروز هم انصافا خیلی غافلگیرانه و جذاب بود !! 


6- آخر هفته خوبی داشته باشید .


مانی

نظرات 28 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ب.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

مهسا پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:17 ب.ظ http://daftare-del.blogfa.com

سلام
ممنون از حضورت
آزادی واقعا این چیزا نیست آزادی حجاب؟روابط؟من که مسخره م میاد آزادی رو واسه اینا طلب کنم!
من بهشتی که توش بهم بگن حق نداری بری جهنم رو نمیخوام.این هم یه نوع سلب آزادیه!نمی دونم چه جوری بگم ولی آزدی واژه ی پیچیده ای هست.
موفق باشی و خوش

نیما پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ http://nimazn.blogfa.com

ز چه نالیم که از ماست که بر ماست !

از این بهتر حرفی پیدا نکردم، واقعا از این جماعت نا امید شدم ( به معنای واقعی کلمه ) .
از نفس کشیدن تو این خاک ، دیدن این مردم گنگ ، این فضای پلیسی ، این گشت فلان ، این دیوارنوشته های مضخرف ما هستیم ، بودیم ، نیستیم ، جانم فدای فلانی ، رپهای زیر شکمی و... خسته شدم !

جهانی( ایرانی) دگر باید ساخت و ز نو آدمی !
برای اولین بار تو زندگیم دارم بطور جدی به رفتن فکر می کنم!

رپ های زیر شکمی رو خوب اومدی :d

خوبه ، من خیلی خوشحال می شم کسی با خوندن یه مقاله بره تو فکر

رافونه پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:16 ب.ظ http://rafouneh.blogsky.com/

با این پست شما تقریبا موافقم اینکه مردم ایران درک شون از آزادی اینقدر سطحی شده
اما یادتون باشه تا نیاز های ابتدایی برطرف نشه همین طور هم خواهد بود
این حق انتخاب آزادانه لباس و غذا یا داشتن امنیت در خونه از ابتدایی ترین نیاز آدم هاست و وقتی مردم دارند به همین ها فکر می کنند چه توقعی ازشون داری
فکر نمی کنی این سیاست اون نظامه که مردم رو با همین چیز ها مشغول کرده

استدلال جالبی بود !

اینکه این می تونه سیاست نظام باشه رو خیلی قبول ندارم ولی قسکت اول ارسال رو چرا ، برام جالبه!

باران پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ب.ظ

متاسفم برای این جماعت بخصوص این قشردانشجو که آزادی رادرنبودپوشش میبینن پوشش که به اجباردارن!ولی به این فکر نمیکنن که به غیرازحجاب رفتارهایی دارندکه ازش هیچ آزادی بیانی دیده نمیشه وهمه دست نوشته هایی است که ازاطرافیانشون توذهنشون ثبت کردن وبیانش میکنن.کسانی هستند که دلیل این پوشش رامیدونند ولی جسارت حرف زدن ایستادن درمقابل خیلی چیزهارادارند......

ایکاش روزی این جماعت ازین سطحی نگری دوربشه!!!!

(راستی متنفرم ازین نوشته هایی که روی دیوارهاست..یکسری آدم احمق....)

HOLDEN پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.adamesade.blogfa.com

من موافقم با این حرفت...
.
.
تو بارون که رفتی...خیس شدم... :-)

دارم با بارون حرف می زنم !

باور کردنی نیست !

فرنوش پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.ehsasat.com

سلام .فرنوش هستم از وبسایت احساسات دات کام ! اگه عزیزی رو دارین که می خواین صداتونو به گوشش برسونید بیاید سایت ما . در ضمن می تونید به گمشده هاتون از سایت ما پیام بدین . برای وبلاگتون هم ابزار های جدید و بی همتا آماده کردیم . قربان شما - فرنوش

علی کوچولو پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:39 ب.ظ http://karikalemator.blogfa.com/

طبق اطلاعاتی که بنده کسب کردم گویا قرار شده صاحبنظران و مسئولین محترم فرهنگی و راهبردی بعد از برطرف شدن مشکلات مهمتری که همکنون دامن گیر جامعه ماشده مثل مسئله شک بین یک و چهار در نماز عشاء و مشخص شدن تکلیف این سوال ۱۴۰۰ ساله که بالاخره باید با پای راست وارد موال بشیم با پای چپ و اینکه نسبت طول لوله آفتابه به قطر دهانه اون چقدر باید باشه تا آب موجود در اون مباح باشه به مسئله حجاب هم رسیدگی خواهد شد انشاء ا..

و من الله توفیق

میراث جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:11 ق.ظ

با سلام و تبریک سال نو .

از اینکه دوباره این مدل فعالیت رو دوباره شروع کردی هم خوشحالم هم ناراحت , به هر حال تجربه کردن خوبه هر چند هزینه داشته باشه .

اما در باره این مطلب , ازادی روابط که همه جوره اش هست , حالا یه روسری اجباریه که در جای دیگه جبران میشه . دختر باید دیده بشه , حالا اگه روسری اجباری بود و نتونست موهاشو نشون بده ارایش رو بیشتر می کنه , تا نیاز دیده شدنش برطرف بشه .

کجا بودی ؟ همیشه بازخواست که نیست , ممکنه از دلنگرانی خانواده برای کسی که دوستش داره باشه, ایشون هم میتونه طوری زمان بندی کنه که به روابط دلخواهش بپردازه و دیر هم نکنه , کاری که خیلی ها می کنن .

ازادی عقیده هم که شخصیه , اما ازادی بیان رو که رسما نداریم شاید برای اینه که لیاقتش رو نداریم , خودت تجربه انجمن رو داری , بیشتر توضیح ندم بهتره , یا شبکه های اونر اب که این ازادی رو دارن اما دیدیم چطور استفاده کردن .


حالا یه پارچ اب سرد هم من بریزم روت , به نظر من هم حکومت شاهنشاهی برای ما در این برهه زمانی و با این مردم مناسب تره ,فرق من و شما در اینه که شما خودت و کسانی که می شناسی و کتابهایی که خوندی رو در نظر می گیری , اما من اونهایی که درسر پل ذهاب تا روستاهای هم مرز با افغانستان و اونهایی که از استارا تا بندر عباس زندگی می کنن رو هم ادم حساب می کنم و در نظر می گیرم .

اول اینکه دیدن بچه ها فروم و قدیمی مثل میراث عزیز که در بیشتر موراد 180 درجه اختلاف باهاش داریم رو به فال نیک می گیریم و در ضمن عیدت مبارک میراث جان !

دوم اینکه بی نهایت شاخ در آوردم وقتی دیدمت ، چون یادمه پارسال بهم گفتی چرا وبلاگ قبلیتو بستی و منم گفتم چون دیدم فایده نداره و خوب حالا که یکی دیگه زدیم نمی دونم چی بگم ، بگم فایده دار شده یا خودمو سر کار گذاشتم .

ثالثا اینکه نمی دونم آدرس رو چه جوری یافتی که در هر حالتیش واقعا نشون از این داره که علی رغم اختلاف نظر های وسیع من و شما تو مایه هایی هستیم که گوشت هم رو بخوریم و استخون هم رو نندازیم دور که اینم خیلی خوبه .

رابعا بریم سراغ نقد شما :d

قبول دارم به هر حال طرف روسری رو نداشته باشه آرایش بیشتر می کنه یا موهاشو بیشتر میده بیرون و برای تنظیم ساعات بیرون رفتن قرار هارو زودتر می اندازه ولی چیزهایی مثل پارتی که تنها در شبها وجود داره یا نفس خود آزادی حجاب مقوله اش متفاوت تر از اینهاست و از اینها گذشته صحبت من فراتر از اینها بود .

آزادی شخصی رو قبول دارم که عمرا نداریم و ولی حقیقتش جرات نمی کنم با این قاطعیت حکم صادر کنم که ما لایق این مطلب نیستیم و جای نقد بیشتری این مطلب داره .

تجربه ی انجمن نویسی و مدیریتم در مباحث ویژه هم باید قبول کرد در عین دشواری چیزهایی زیادی رو به ادم یاد داد ، و به نکته خوبی اشاره کردی که اونجا خیلیا ظرفیت این آزادی رو نداشتن .

من پارچ سرد شما رو خیلی پذیرا هستم ولی میراث جان صحبت من بیشتر این هست که قشر دانشجو یا فرهیخته و کتاب خوان نباید حکومت ایده آلش رضا خانی و شاهنشاهی باشه ، وگرنه پدر بزرگ ها و عمو های بزرگ و بطور کلی افراد با سن بالا و تحصیلات و یا اطلاعات کم معمولا از شاهنشاهی حمایت می کنند در حالیکه اگر بطن این نوع نظام برویم جز ضرر و زیان در آن نمی بینیم و انصاف نمی بینم حکومت دو پهلوی رو مساوی پادشای و حکومت فعلی را مساوی بر ترین دموکراسی ببینم .

من اعتقاد دارم این قشر دانشجو ی فرهیخته وظیفشه تا با بستر سازی دموکراسی موجبات توسعه را فراهم کنه نه اینکه با پیش کشیدن اینکه حکومت شاهنشاهی چون آزادی حجاب رو تضمین می کنه بی نقص هست !!

در کل خوشحال می شم بازم سر بزنی . واقعا هنوز توی شک دیدنت هستم !

خانمی جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:01 ب.ظ http://sshh.blogsky.com

من با دموکراسی موافقم...ولی همه ی دموکراسی که حجاب داشتن یا نداشتن

نیست...

من خودم به کشور هایی رفتم که دموکراسی از نظر دین و حجاب بوده...ولی خوب قبول کنین اونا جنبشم دارن..ندارن؟

پس بیایم اولا فرهنگ خودمون رو درست کنیم بعد هر چقدر خواستیم از دیگران ایراد بگیریم

راستی اصلا مطالبتون ضعیف نشده البته از نظر من...فقط یه پیشنهاد داشتم...

یه بخش تو هر آپتون بزارید نظر خودتون رو بنویسید...یعنی الان به نظر شما

دموکراسی هست یا نه یا هر نظری که راجع به گزارشتون دارید...

بازم جالب بود..منتظر گزارش بعدیتون هستم

از موضوعش پیداست که باید جالب باشه...

در نورد اوایل صحبتاتون موافقم .

اینکه مطالب هم ضعیف نشده که خیلی خوبه و امیدوار کنندست :d

ولی من در کل سعی می کنم نظر شخصی ندم و در همین حد که بکوبم این مسئله رو که دانشجو نباید انقدر سطحی نگر باشه بنظرم کافیه .

ممنون از لطفتون

خوزه جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ب.ظ

تعقل بر انگیز بود .

واقعا تاسف آوره این مسئله که یک دانشجو حکومت ایده آلش شاهنشاهی باشه و این جمود فکری رو نشون می ده .

یه دوست آبیدلانی! جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ب.ظ

سلام مانی جان مطلبت خیلی به دلم نشست. اگر یادت باشه یه بار تو انجمن بهت گفتم سعی می کنم هر جا که باشی نظر ندم! اما وقتی مطلبتو خوندم نتونستم خودمو نگر دارم! خیلی خوب نوشتی...

وقتی قشر تحصیل کرده ی جامعه آزادی رو اینقدر کوچیک می بینند که فقط تو روابطو حجاب باشه باید به حال خودمون بگریم! وقتی به خاطر برقراری رابطه و رهایی از کنترل خونواده تصمیم به ترک وطن دارند فقط بیشتر به یه نتیجه پی می بریم که جامعمون ( که همین مردم تشکیلش می دند..) داره به سمت عقده ای بودن پیش می ره !

......

به خاطر مشکلات نت خیلی کم نمی یام ( بگم نمی یام بهتره) خوشحالم امشب گذرم به وبلاگ کسی افتاد که خیلی براش احترام قائلم هر چند خیلی بهم گیر می داد! نمی دونم منو شناختی یا نه ! یه بار تو تایپیک آبیدلان یه چیز بهم گفتی که همیشه یادم می مونه : کسی که خوابه رو می شه بیدار کرد اما کسی که خودشو زده به خواب رو هرگز نمی شه بیدار کرد ... این حرفت همیشه آویزه ی گوشم می مونه .

مانی عزیز و دوست داشتنی سال نوت رو تبریک می گم امیدوارم به همه ی آرزوی های قشنگت برسی و برای خودت و خانواده ی محترم آرزوی سلامتی و سرافرازی می کن کنم .

متاسفانه بجا نیاوردم !

جسارت نباشه ولی از این جملات قصار خیلی می گم .

بذار فکر کنم ؛ یحتمل قوی سفید نیستی ؟

در کل ممنون از صحبتاتون و حضورتون .

آ*ن*ت*ی*گ*و*ن*ه شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:15 ب.ظ http://ghajarie-coffee.blogsky.com

مانی عزیز
متاسفانه برداشت خیلی از افراد از بحث آزادی اون چیزی نیست که به واقع باید باشه ...
البته حقیقتش من با دموکراسی هم خیلی موافق نیستم ... نمیدونم کجا بود که شنیدم دموکراسی حکومت گوسفندانه و به نظرم تا حدودی درست اومد !!! راستش من به نوع ثابت و خاصی از حکومت اعتقادی ندارم و معتقدم که باید متناسب با شرایط حکومت کرد !!!
و دموکراسی هم از نظر من همون دیکتا تورییه و از نوع اکثریتش ... دیکتاتوری اکثریت هم یعنی همو ن حکومت گوسفندان !!!
نظر بود دیگه ... جدی نگیر شما !!!

والا اینجوری که شما نوشتی که هیچی متناسب با ما نیست :d

بالاخره چی خوبه ؟ اینجوری که همه شدن جامعه گوسفندی !

بابک شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ب.ظ http://vebneveshteha.blogfa.com/

سلام مانی
من احساس کسانی که از حکومت شاهنشاهی دفاع می کنند را درک می کنم
ببین مانی مردم برای بدست آوردن آزادی های اجتماعی و سیاسی انقلاب کردند
اما آزادیهای فردی خودشون را از دست دادند
پس این رفتارشون طبیعیه

مهسا ن یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:31 ق.ظ

تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و ان نگفتیم که به کار آید زیرا یک سخن تنها یک سخن به میانه نبود ـآزادی ـ ما نگفتیم . . . تو تصویرش کن !!!

***
در مردگان خویش نظر می بندیم با طرح خنده ای و نوبت خود را انتظار می کشیم بی هیچ خندهای . . .(واقعا متاثر شدم. روحش شاد )



ممنون از حضورتون .

محمد حسین نجفی یکشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:50 ب.ظ http://mohamadhn.blogfa.com

مانی جون دوست دارم......

باش تا اموراتت بگذره ....

دمدمی دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

دوست عزیز حکومت پادشاهی الزاما با دمکراسی تعارضی ندارد مثل بریتانیا. و دیگر اینکه شما باید هم برای دمکراسی و هم برای حقوق بشر تلاش کنید انتخاب نوع پوشش حق هر انسانی (البته در چارچوب عرف) است نباید توقع داشت همه مردم مثل فیلسوفان عصر روشنگری فکر کنند اما باید به حقوق آنها احترام گذاشت و در مورد خواسته های آنها دست به هیچ ارزشگذاری نزد.

مرسی از انتقادتون .

سر فرصت پاسخی دیپلماتیک به این نظر می دم . بنظرم دچار سو تفاهم شدید .

پردیس سیاسی دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:01 ب.ظ http://www.dogholooha.blogfa.com

هرچند تاسف آور است اما چندان تعجب برانگیز نیست
حکومتی که تمام هم وغم خود را معطوف به این قضایا نموده وبزرگترین مسئله جامعه اش را این طور بیان میکند .
ازمردم انتظاری نمیرود
آن هم به این ویژگی منحصربه فرد ایرانیان که خوشی را در قدیم میبینند...

همزاد سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:36 ب.ظ

اول، در مورد همون پست قبلی و تحت تاثیر گرفتن، بی انصافی نکنید. کلاً تحت تاثیر قرار گرفتن خیلی ساده تر از این حرفاست که براش اصول تعریف کنیم. فرق زیادی هست بین اینکه آدم تحت تاثیر قراره نگیره با اینکه نخواد.
پارسال یکی از دوستام همیشه بهم می گفت تو جو کلاسمون سیب زمینی باش!
یعنی بی خیال، بی تفاوت، در عوض شب و روز آدم نمی شه تلخی و ناراحتی.می تونه بمونه و مفید باشه.
ما هم دیگه خیلی وقته اعصابمون رو برای چیزایی که نمی تونیم درستش کنیم خورد نمی کنیم. حالا خیلی راحت می شه تعمیمش داد به جامعه.
هر چند حق می دم به خیلی از دخترای جامعه مون که بخوان ادای بی احساس بودن رو در بیارن.و تا حد زیادی خودم، جامعه ی ما جامعه ی نقاب ها هست، جایی که هیچکی خودش نمی تونه باشه. چه نا امیدانه...
___________________________
دوم در مورد کامنت دادن،مشکل وقتیه که یکی مثل من بیاد و نظر نداشته اش رو به بحث بذاره:d
امروز تاریخ داشتیم، میون بی توجهی همه و نامه هایی که از اون ور کلاس به این ور می رسید و یکی که داشت فیزیک می خوند و یکی که جبر پاکنویس می کرد و یکی که نگاهش به ساعت بود و انتظارش برای زنگ خوردن، داشتم فکر می کردم... به انقلاب مشروطه و عواملش. روشنفکرانی که با نوشتن کتابهاشون مردم رو روشن و نظریات جدیدی رو به جامعه وارد کردن. داشتم فکر می کردم اگه یه روز یه تغییر مثبت قراره به وجود بیاد چی جای این عامل رو می گیره؟ نقش وبلاگ ها چی می تونه باشه؟ آیا جای اون موارد آگاهی دهنده رو گرفتن یا نه... جوابم مثبت بود خوشبختانه.
اینو گفتم که بگم دلگرمی هایی جز کامنت ها هم هست.
____________________________
چه طولانی داره می شه:104:
در مورد آزادی
دقیقاً! به همین خاطره که اکثر اوقات این قشری که تلاش می کنن برای به دست اوردن ارزش هایی مثل آزادی جدی گرفته نمی شن.
اینم تعمیم داده شده بود. مثل دانش آموزی که هدفش درس خوندنه و اعتراض می کنه به نظام آموزشی مثلاً و دانش آموزایی که برای تن پروریشون هست که ً گلایه می کنه. و چون دسته ی دوم از لحاظ جمعیتی بیشتره، دسته ی اول کاملاً گم می شه این وسط.
البته به قول دوستی ملت ما جنبه ی آزادی رو هم ندارن و این شاید به خاطر این باشه که هیچ وقت طعم آزادی رو نچشیدن.
در نهایت به خاطر اینکه تحت تاثیر قرار گرفتن و انسان بودنم:d رو اثبات کنم، شعری رو در باب آزادی تقدیم می کنم;;):d

«آن شب های ظلمت وحشت زا، ان شب های کابوس، آن شب های بیداد،
آن شب های ایمان، آن شب های فریاد، آن شب های ظلمت و بیداری
در کوچه تو را جستیم، بر بام تو را خواندیم:
آزادی! آزادی! آزادی!
می گفتم: روزی که تو بازی آیی من قلب جوانم را، چون قلب جوانم را چون پرچم پیروزی برخواهم داشت،
وین بیرق خونین را، بر بام بلند تو خواهم افراشت.
می گفتم روزی که تو بازآیی، این خون شکوفان را، چون دسته گل سرخی، در پای تو خواهم ریخت،
وین حلقه ی بازو را، در گردن مغرورت، خواهم آویخت.
ای آزادی! بنگر!آزادی! این فرش که در پای تو گسترده است، از خون است،
این حلقه ی گل خون است، گل خون است...
ای آزادی!
از ره خون می آیی اما
می آیی و من در دل می لرزم:
این چیست که در دست تو پنهان است؟
این چیست که در پای تو پیچیده است؟
ای آزادی!
آیا
با زنجیر
می آیی؟...

میثای عزیز بی نهایت ممنون از حضور مجددت و عذر خواهی بنده من بابت با تاخیر تایید کامنت شما کردن .
در مورد قسمت اول کامنتتون که خوب بنده تسلیم :d

در ضمن این مسئله رو قبول می کنم که ما ( بطور کلی جماعت ایرانی بخصوص بالای 35 سال ) اساسا نسبت به خیلی چیزها بی تفاوت شده اند مثل رای دادن .
ولی تا این حد بد بینانه بودن رو هم قبول ندارم . یعنی اینکه بگیم خیلی ها با ماسک هستند و ... به هر حال همه یه تجربه داشتند که ماسک زدند دیگه :d

================================

اتفاقا من هم داشتم چند روز پیش به همین قضایای مشروطه فکر می کردم و نقش روشنفکران و علمای مذهبی رو بررسی می کردم که بنظرم تعارض عجیب بین قشر روشنفکر مثل تقی زاده با امثال شیخ فضل الله و ... باعث بروز مشکل می شه و حالا شاید هم بقول احمد کسروی جنگ بر سر مجتهد اول شدن در رفتار شیخ تاثیر می ذاره و همینکه امثال بهبهانی قبول می کنن که مشروطه باشه خودش خیلی بوده اون زمان چون به هر حال تضاد بین دین نبی و مشروطه غربی خودش کلی صحبته توش !!!

حالا این مشروطه که با شکست همراه می شه نقشش میاد و به رضا شاه می رسه که رضا شاه می خواد این رو تبدیل به جمهوری بکنه که همین علما بر می گردن می گن ما همین مشروطه رو هم بزور و این چیزا قبول کردیم . این حرفا چیه دیگه ؟
همون شاه باشه بهتره و القصه اینکه اگر دنبال نقشی می گردید و تاثیر نخبگان و رهبران مذهبی رو می خواید بررسی کنید ، باید بنظرم در همین چارچوب دنبالش باشید و من هم تایید می کنم نقش رسانه ای مثل وبلاگ رو ولیکن اعلام جرم سیاسی علیه ساحبان اینجور سایت ها از طرف دولت اون هم در بحبوحه انتخابات حقیقتش یه مقدار آزار دهنده هست . :d

یه مسئله دیگه هم اینکه متاسفانه بی تفاوت بودن به تاریخ و سرنوشت آتی مثل یک اپیدمی کاملا جا افتاده و متاسفانه کاریش هم نمی شه کرد .

نظر هم باور کنید چه شما چه هرکس دیگه ای نداشته باشه ، صرف همینکه بنویسه خسته نباشید برای من کلیه :d

=========================

نه بابا تازه داره بحث جون می گیره :d

مثال خوبی زدید و کاملا قبول می کنمش . ولی باز هم جوابی که به اون دوست دادم رو می گم که واقعا سخته انقدر راحت حکم صادر کنم که ایرانی جماعت جنبه آزادی نداره !

ولی در کل استدلال جالبی کردید .

خیلی هم لطف کردید که وقت گذاشتید و این نظر رو فرستادید .
در ضمن شعر زیبایی هم بود .

ممنون از حضورتون :53:

ف مثل من یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:03 ق.ظ http://november.blogsky.com

همه در یک جامعه زندگی می کنیم و اینقدر دیدمون نسبت به مسائل جامعه متفاوته

آزادی ُ دموکراسی و ... توی جامعه ما هنوز معنای واقعی خودشو برای مردم نهادینه نکرده

علی کوچولو یکشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ب.ظ http://karikalemator.blogfa.com/

مانی عزیز ما در چه حاله ؟
خوبی

علی خیلی سرم شلوغه ؛ واقعا آینده برام مبهمه !!

بدجور مستاصل هستم !!

yasin***** دوشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:44 ب.ظ

تو نوشته هاتون دیدم بیشتر حرف باران رو می زنید گفتم یه متن براتون بنویسم:
اینجای که من هستم بوی بارون میاد.بوی عشق میاد...
روزهای بارانی روزهای عاشقاست...به نیت باران چند لحظه پشت پنجره می ایستم سرمو به شیشه می چسبانم
دوست دارم چشمامو ببندم و به هیچی فکر نکنم دوست دارم برم تو خیابان همون جا دراز بکشم تا آسمان با سیل اشکاش منو پاک کنه.دوست دارم پای درد دل باران بشینم تا ببینم معشوقش کیه که این جور داره براش اشک میریزه یک غمی تو صداشه که دل سنگو می لرزونه...
وبلاگ جالبی داری!.

مرسی از حضورتون ، متن زیبایی بود .

فکر نمی کنم شما رو بشناسم ؛ در هر حال ممنون

yasin***** چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:45 ق.ظ

چرا فکر کنی میشناسی.فکر نمیکردم که..........
بارون.عشق.عاشقی .معشوق.اشک...
یادت نیومد؟
کسی که با اینکه تو نیستی ولی بارونو داره هر وقت میباره انگار تورو داره.
کسی که تو باعث شدی عاشق بارون بشه.البته حق داری الان یه غریبه برات شدم.
فقط من میتونم حس کنم بارونو چقد دوست داری!.
فکر کنم دیگه کافیه. ثابت کردنو میگم.بهت ثابت شد چقد دوستت دارم.هدفم همین بود.خسته شدم انقد با عکسات حرف زدم..........
راستی انتقاممو از اون کسی که تو رو ازم گرفت گرفتم.
آخرین بار که میگم هنوزم برام ع....
دیگه کارم تموم شد.پس هنوزم تو دنیامون عشق نمرده ولی دیگه میمیره.
ببخشید. دیگه قول میدم فراموشت کنم.به هدفم رسیدم.
بای برای همیشه عشق جاودانه.
من خداحافظیمم کردم ولی تو هیچ وقت حاضر نشدی حتی منو......

مطمئنم اشتباه گرفتید !!

خداوند همه رو شفا بده !!

رافونه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ب.ظ

چرا آپ نمی کنی پس؟

رفیق نا باب !

مهدی جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:04 ق.ظ http://www.30o.ir

سلام،
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

تی تی جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:56 ب.ظ http://555566.blogfa.com

سلام مطالبتون جالب بود
خیلی وقت بود که تو وبلاگستان به چنین وبلاگی بر نخورده بودم و شایدم خودم بی تفاوت بودم و دنبالش نگشته بودم
به هر حال خوندنشون برام خالی از فایده نبود

رافونه دوشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ق.ظ

چرا؟:(

خیلی بهم ریخته ام ؛ واقعا غیر قابل وصفه وضعیت فعلیم !!

رافونه چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:57 ب.ظ

امیدوارم حل شه
فکر کردم به من می گی رفیق نا باب:))
سوال خودم رو که خوندم فهمیدم تازه:))
انگار من به هم ریخته ترم

نخیر من بهم ریخته تر ترم :d

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد