دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

وقتی که شوت هستیم !!!

از اونجاییکه من باب سیاست دچار تهوع می شیم و از آوردن بحثای مربوطه به اون شروع به کهیر زدن می کنیم و از طرفی هم مونده بودیم چی بنویسم و آپ کنیم یاد یه قضیه افتادم که تقریبا دو هفته پیش اتفاق افتاد .


قضیه از این قرار بود که دو هفته پیش بود که یکی از دخترای همسایه منزل سابقمون رو توی بلوار فردوسی دیدم و بعد از سلام علیک و حال و احوال و ... پرسیدم چه خبرا ؟!؟!؟

برگشت با یه هیجان خاصی گفت بالاخره داف علیرضا شدم 

ما هم مات و مبهوت مونده بودیم ؛ راستش دلیل جا خوردنم این بود که چه جوری یه دختر می تونه با افتخار خودشو به این لقب مضحک ملقب کنه و کلی هم شاد باشه از این قضیه !!


شنیدن این کلمه از دهن یه عده پسر که کل فکر و ذکرشون به تیپ و گردششون باشه خیلی چیز عجیبی نیست ولی وقتی در 360 مرحوم یه سرچ کوچیک می کردی و می دیدی که ملت با چه افتخاری از لفظ داف برای خودشون استفاده می کنن و برای توصیف خودشون از عباراتی مثل یه داف مهربون و ... استفاده می کردند و خیلی هم خوشحال می شدند اگه کسی بیاد و بگه این دافی ای که می بینی ، ژیگولیه منه و ... یه نتیجه می تونی بگیری و اون هم اینکه ما ملت نگون بختی هستیم که حتی ریشه کلمه رو هم نمی دونیم و این وسط برای عقب نیافتادن از غافله ی مدرنیته ، بعلت جهل و کم سوادی خودمون به این معانی دم دستی آویزون می شیم  و از همه مهم تر اینکه وقتی به همان خانم ها کمی گیر بدهی دم از آزادی و برابری زن و مرد می زنند و حجاب را مسخره و  از تضییع حقوق زنی دم می زنند که خود با افتخار صدایش می زنند ؛ دافی و کسی نیست که یقه شان را بگیرد و بگوید ، آهای خانوم تویی که با لفظ داف سطح خودت رو میاری پایین چه جوری دم از حقوق و شخصیت از دست رفته و پایمال شده زن می زنی !؟!؟


======================================


یه خبری رو چند روز پیش خوندم با این تیتر :


سردار رویانیان :یک عده آشغال می گویند این رهبر ، نظام و قانون را باید تغییر داد .


نمی دونم چرا ناخود آگاه یاد این عکسه افتادم ( اگه بی ادبی بود شرمنده ، ولی باور کنید یادش افتادم دیگه )


==============================================


هفته ای که گذشت بخاطر فشردگی امتحانات کل شب و روز مارو بهم ریخت و صد البته که باید بگم به حرف گربه سیاهه که بارون نمیاد ، میاد !؟!؟ 


این بارونه که گفتم ربطش به تولد خودم تو این هفته هست ، 31 تیر 


مانی


نخبه گرایی و ایران !!

انتخابات هم تمام شد و رو سیاهیش موند برای ذغال و و خوشحالم که در این دنیای سیاسی بالاخره مردی پیدا شد که با پایمردی و  حفظ اخلاق و انسانیت در عین صداقتش حاضر شد تا همه حیثیت و اعتبارش رو وسط بذاره و بدور از گزافه گویی اثبات بکنه برعکس بسیاری از سیاستمداران هنوز هم می شود پاک بود و راست گفت !!!

سر تیتر مقاله فعلی ای رو که دارم می نویسم شاید نتونه کل مقاله رو ساپرت کنه ولی باور بفرمایید این مغز معیوب سرخورده عاجز از تیتر دیگری بود !


==================================

نخبه گرایی و ایران 

 

دو هفته پیش بود که فرصتی شد بعد از مدتها چندین ساعت با طه عزیز باشم و در مورد افکار سوسیالیستی و چپ هم صحبت بشیم و طه با وجود انکار علاقش به مبانی سوسیالیستی ، اساسا با مطرح ساختن ایدئولوژی های اقتصادی و بر پایه تعاونی بودن اقتصاد جوامع سوسیالی تنها راه نجات رو در این وادی جستجو می کرد و با وجود یه سری انتقاداتی که من متوجه سوسیالیسم کردم باز هم طه از خر شیطون پیاده نشد که نشد !!


بعد از اون روز تا یه مدتی خیلی این مسئله فکرم رو مشغول کرده بود که چرا اساسا فارغ از افکار چپ ، چرا کلا افکار نخبه گرا در ایران هیچگاه پیروز نشده ؟!؟!


شاید تفاوت نگرش من و طه در زمینه سرمایه باعث می شد به نقطه مشترکی نرسیم ، طه اعتقاد داره که سرمایه باید برای تولید در طبقات پایین بکار بره ( حالا اگه اشتباه می گم خودش بیاد توی کامنتا تصحیحش کنه ) ولی من اعتقاد دارم که سرمایه اساسا خودش مولد هست و در نحوه توزیعش سرمایه دار مختار هست و صرف وجود سرمایه توسعه و رفاه میاره و ...


ولی مردم عوام که اصلا مبانی اقتصادی رو نمی شناسند و نه می دانند لیبرالیسم چیست و نه می دانند سوسیالیسم چیست که حالا بخوان مبانی اقتصادیش رو بدونن ، چرا حتی کششی به این سو ندارند ؟!؟ ( کششی به حتی مواجه شدن و آشنایی با این مسائل )


مسئله ای که در گفتگوی من و  طه نقطه وحدت بود این بود که چرا اساسا افکار سوسیالیسم و بطور کل چپ نخبه گرا هست و این مسئله تنها محدود به این خط مشی فکری نمی شه و افکار بعضی گروه های اسلامی مانند نهضت آزادی هم در همین راستا هست و اساسا نخبه گرایی محض این گروه ها هیچگاه مجال خود نمایی در قدرت جامعه رو نمی تونه ایجاد کنه !!


من نه فردی مذهبی هستم و نه اصلا فردی ملی گرا هستم ولی به گروهک نهضت آزادی از نظر بینش فکری علاقه دارم و تقریبا کلیه روشنفکران فعلی و پنجاه ساله گذشته ایران از افرادی بودند که با این حزب ( ملی گرا ها و بعد ها ملی مذهبیون ) تعلق و یا وابستگی داشتند ولی با همه این ها به نتیجه خوبی نرسیدند و گاها از حکومت و دولت ها طرد شده اند .

 

صریح تر منظورم رو می گم و اون هم اینکه من همیشه به منطقی بودن انسان اعتقاد داشتم و شاید از دلایل رئال بودنم همین مسئله بوده باشه ولی اگر فرض بگیریم که واقعا تقلب صورت گرفته در انتخابات رقم نا چیزی بوده و جناب احمدی نژاد باز هم چیزی در حدود 20 میلیون رای آورده باشد ، براستی چه دفاعی از هرگونه  اپوزوسیون فکری می کنیم ؟!!؟

 

به کروبی نقد زیاد دارم ولی اگر براستی میزان آرا کروبی زیر  یک درصد آرا بوده باشد ، تنها نتیجه فکری ای که می توانیم استنباط کنیم آیا جز این هست که مردم ایران اساسا آنقدر احساسی هستند که 4 سال کار حزبی یک فرد نیز نتواند حتی یک درصد آرا را هم  کسب کند !؟؟!

 

براستی چه خصیصه ای در ایدئولوژی های چپ و لیبرال و حتی روشنفکران دینی است که مردم اینگونه از آنان گریزانند و به مردی پناه می برند که بقول موسوی موجودی شگفت انگیز است که زل می زند به دوربین و می گوید سیاه سفید است !!! 

 

حال شما این مغز نشتی دار را یاری کنید و بگویید دلیل این مسئله چیست ؟!؟ شاید دم دست ترین دلیل روشن نبودن حرف های روشنفکران و سوابق نه چندان خوب ایشان در میان مردم باشد و آنجا که ملت برای احمدی نژاد بخاطر پیش کشیدن  قضیه جزایری و رفسنجانی کف و سوت بلبلی می زنند خود هزار دلیل برهان باشد که خلایق آنچه لایق !!!

 

و شاید هم همان تفکر سنتی که هنوز موجود است و اساسا بت ساختن از آنکس که در بالا است موجبات این فرار عوام از ایدئولوژی های دیگر باشد ، این مطلب را بیش از این باز نمی کنم و با گذاشتن این عکس همه ی حرف هایم را در این باره خلاصه می کنم :

 



عکس فوق تصویر مردی را نشان می دهد در نماز جمعه دو هفته  پیش تهران که با حضور آیت الله خامنه ای برگذار شد .


فارغ از هر زنده باد و مرده باد ( تقلید یه آهنگ معروف شد ) وقتی به عکس توجه بیشتر می کنم و می خوام روانکاوی این فرد رو انجام بدم یک پارامتر خیلی توجهم رو جلب می کنه و اون هم عمق ارادتی هست که این فرد نسبت به خطیب مذکور داره و اصلا یکی از دلایل افسردگی فعلیم دیدن این عکس ها هست که بشدت منو از جامعه ایران نا امید می کنه و شاید تنها پیام انتخابات ایران در صورت عدم تقلب در آن یک جمله به روشنفکران و کلیه کسانی که با برنامه ریزی بر روی نخبگان خواهان تغییر هستند ، باشد و آن هم این بود :


Game Over


 اینبار بر خلاف متون قبلیم از خودم چیزی نمی گم و فقط چند تا صحبت پایانی رو می کنم :

  • از همه اون اقلیت خاموشی که قبل انتخابات به من می گفتند که انتخابات فرمایشی هست و انقدر زور بیخود نزن یه تشکر می کنم که درس بزرگی رو در زندگی به من داند . پس زنده باد اقلیت خاموش !!
  • با توجه به اینکه جریان حاکمه خود را نماینده امام عصر و خدا می داند و مخالفینش را از دین برگشتگان در چاه ظلمات می داند و با توجه به خطر اخراج این حقیر از دانشگاه از خداوند استدعا دارم که مرا از شر هوادارانش در امان بدارد .
  • یه شرمندگی عظیم هم دارم نسبت به شهدا ، انتخابات اخیر ایران تنها نکته مثبتی که برای من داشت عوض کردن تفکر من نسبت به جنگ بود . واقعا معضلی شده برام این فکر که واقعا اونا برای حفظ این وضعیت رفتند ؟!؟ شهدا ؛ واقعا شرمنده ایم که هنوز نفس می کشیم ؛ چون هرچقدر نگاه می کنم کمتر اثری از  شماها می بینم و احساس می کنم شما هم بازیچه شدید مثل من و امثال من که در انتخابات اخیر ...
  • بعلت افسردگی و سرخوردگی شدید بزور اهل بیت فردا می رم مسافرت ، اگر نظری گذاشتید که انشالله شنبه به بعد رویتش می کنم . ازم دریغشون نکنید .
  • دلیل ضعف این متن رو در اوضاع بد فکریم جستجو کنید و با بزرگواری ببخشیدش .

نکته : جمله دومی که نوشتم رو نمی دونم مال کی هست ولی خواستم بگم از من نیست .


مانی