عوام فریبی در قالب فاشیسم !!!
خوزه گاست در کتاب طغیان توده ها مطلب جالبی را اشاره می کند :
در سندیکالیسم و فاشیسم برای نخستین بار انسانی پیدا شده است که نمی خواهد برای مواضع خویش دلیل و برهان بیاورد ؛ بلکه صرفا در پی تحمیل عقاید خویش است . پدیده غریب و تازه این است که حق غیر معمول بودن یا بی دلیلی به عنوان حقی خواص شمرده و مطرح می شود !!!
تعبیرات احمدی نژاد در دفاع از وزرای کابینه اش در شامگاه پنجشنبه مرا بیاد جملات بالا انداخت ، آنگاه که در جملاتش بارها از مفاهیمی چون :
انقلابی هستند ایشون
از جنس این کار هستند
بسیار انسان نجیب و شریفی هستند
و ... استفاده کرد و شاهکار تشبیه لنکرانی به هلو بدرستی این تصور را ایجاد می کرد که محمود احمدی نژاد کمترین توجیهی برای وزرای برکنار شده و تازه انتصاب شده اش در چنته ندارد و با اصطلاحات دهن پر کنی و کلی تنها سعی در تحمیل عقاید خویش بود .
نیک اگر بر وزرای پیشنهادی وی بنگریم یک پارامتر بروشنی به چشم می خورد و آن هم حرف شنو بودن است !!
انتخاب وزیر زن نیز از دیگر راهکارهای پوپولیسمی ایشان است که کمترین دلیلی در پشت آن ندارد ، نگارنده اعتقاد ندارد که زنان شایسته مدیریت نیستند ؛ بلکه اعتقاد دارد این تنها پرده ای از نمایشی عوام فریبانه است که محمود احمدی نژاد با متوسل شدن به آن سعی در ایجاد مقبولیت برای خویشتن دارد ؛ چه آنکه در دفاع از وزیر زن پیشنهادیش می گوید :
در ارزیابی بیماری ها خانم ها به خاطر حجب و حیایشان بیماری شان را از همسرشان هم پنهان می کنند؛ اگر محیط برایشان فراهم نمی شود. گفتیم یک مدتی خانم متخصص درجه یک بیاید جایی که خانم ها چک شوند. خانم ها اگر سالم باشند جامعه سالم خواهد شد. چرا که فضای عفت خانم ها باعث شده دچار مشکل شوند. وزیر بهداشت باید خدمات را آنقدر گسترش دهد که هر سه ماه یکبار چک شوند؛ و این خانم فوق تخصص زنان را دارند.
حال کسی نبود بپرسد که مگر وزیر زن شما می خواهد سی و اندی میلیون زن را چک آپ بکند که نیاز بود که یک زن وزیر بهداشت شود و اصلا چه ارتباطی بین حجب و حیا و نجیب بودن زنان با وزیر زن وجود دارد !؟!؟ از سوی دیگر تفکرات کاملا فمنیستی در انتخاب این زنان به چشم می خورد و کمترین وجهی برای مدیر بودنشان در نظر گرفته نشده و این تنها نمایشی از ادای دموکرات بودن و تساوی حقوق و زن و مر است که ایشان براه انداخته ...
کوتاه کلام ؛ آنچه که مسلم است آنست که تفکر القایی و بی دلیل پذیری ای که در شریان های دولت عدالت جریان دارد موجبات گسترش پینوکیو های وطنی می شود ؛ گو آنکه برکناری وزیر اطلاعات و محمد باقر لنکرانی و صفار هرندی و دانش جعفری و اژه ای تنها به دلیل مخالفت با افکار فردی بود که افکار خود را مساوی با افکار تمام ملت ایران می داند !!
مانی
==========================================
امروز داشتم فیلم زمانی برای مستی اسب ها رو بعد از سالها که در سینما دیده بودم رو می دیدم ؛ فیلمی که از ساخته های بهمن قبادی هست ، فیلمی ارزشمند که بر چند محور می چرخد و شخصیت مظلوم مادی ( پسر بچه ی عقب مانده ای که پدرش در مرز ایران عراق در حین قاچاق بر روی مین رفت و مادرش را در کودکی از دست داده و .... ) تنها گوشه از بدبختی ها و مصائب اقلیت کرد ایران را نشان می دهد .
فیلم بقدری قوی ساخته شده و در داستان پردازی و گفتار ها قوی است که بارها چشمان شما را تر خواهد کرد !
اینم خودم از مادی گرفتم :
========================================
دیشب ساعت 8:30 رفتم همون جایی که آریا رو دیدم ؛ جاییکه خدا رو دوباره پیدا کردم .
محو آن مکان بودم که صدای ضبط ماشینی منو به خودش آورد :
نه خزون نه بهار انگاری روزگار ، تو رو از دل من می رنجوند !!
مانی
در نقد سالروزی که تاریخ ایران را عوض کرد !!
بازم نشد ...
هرچقدر سعی کردم امشب چیزی ننویسم نشد .
گفته بودم آپ می کنم و کلی هم آماده بودم تا بیام و به عنوان سالروز پیروزی انقلاب مشروطه بنویسم . قیامی که سرآغاز اختلافات طبقه روحانیت با روشنفکران بود و بنا داشتم نقش جاهل مآبانه ی شیخ فضل الله نوری که انصافا آرش سبحانی ( کیوسک ) با اشاره به (( پل شیخ فضل الله از رو ستارخان رد می شه )) کار صد تا مثنوی رو کرده رو کاملا باز کنم و کمی به قلمرو آل احمد حمله کنم که آقا جان این چه جمله بی ربطی بود چسبوندی به این بابا که من نعش ان بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می دانم ...
که نشد .
کلی برنامه داشتم که بیام در مورد تقی زاده بنویسم و کمی از عدل مظفر که باز هم نشد .
کلی برنامه داشتم که در مورد باقر خان و ستارخان بنویسم که باز هم نشد .
لعنت به من ...
از صبح که بلند شدم همش فکرم مشغول بود ، یه چند صفحه از کتابم رو نوشتم و دیدم واقعا دلم طاقت نداره و زدم بیرون و مثل همیشه به قهوه خونه پناه بردم تا شاید بشه از خیالت در اومد که نشد ...
جاییکه یکسالی هست که شده محل آرامش من و هرچقدر می گذره از تنهایی رفتن به قهوه خونه بیشتر لذت می برم .
جاییکه فقط فکر می کنم ، نه سیاسی ، نه اجتماعی ، نه از تضاد ها و نه از تبعیضا . فقط خودم و خودت ...
تویی که زندگی منو تحت تاثیر خودت قرار دادی ، از صبح داشت اذیت می کرد فکرت ، هیچوقت 3:30 ظهر نرفته بودم قهوه خونه و همیشه ساعت 10 شب جام اونجا بود و اینبار در انوار آفتاب نشستن و فکر کردن حس بدتری بود و باز هم من از فکر تو خارج نشدم و باز هم نشد ...
خواستم ازت فرار کنم ولی نشد ، بدتر شدم همش اسمتو صدا می کردم .
رفتم به سمت انقلاب و نشر جامعه شناسان ایران و کلی الکی چرخی کردم و تنها هنری که داشتم خرید 25 تومن کتاب بود ولی باز هم نشد ...
اومدم خونه ، محمد زنگ زد و گفت ببینیمت ؟ گفتم نمی تونم و ... بعد از قطع کردن یه لحظه گفتم بذار ببینمش شاید روحیم عوض بشه شاید باهاش درد و دل کنم و راحت تر بشم ولی بازم نشد .
اصلا نشد که بهش وضعمو بگم و در مورد همه چی حرف زدیم الا خودم ، اصلا چی می خواستم بگم ؟ چیزی که نتونم توصیفش کنم رو چه جوری بگم ؟!؟!
انقدر اوضاع بهم ریخته هست که دیشب وقتی خواستم بعد از مدتها برات بنویسم و همه چیز رو بگم ، انگاری یه مانع بود جلوی خودکار و بازم نشد ...
همیشه و در تموم لحظه ها کنارمی و انگاری واقعا دارم باهات زندگی می کنم ولی ...
نه اینکه کم آوردم . نه ؛ من تا آخر آخرش ، تا هرجایی که بتونی فکرشو بکنی هستم ولی اون شب تولد لعنتی همش یادم میاد و به خودم می گم شاید بهتر باشه خودم و تنها خودم دوستش داشته باشم .
عکسش بک گراند موبایل و لب تاپم باشه . فکرش مثل همیشه تو ذهنم و وجودش همیشه کنارم و اینجوری با رویا زندگی کردن بهتر باشه ولی امروز نشد ...
امروز خیلی حس تنها بودنم به رخم کشیده شد ، تنهایی که خیلی ازش لذت می بردم اینبار سوهان اعصاب شده بود و در عین اینکه حوصله کسی رو نداشتم ؛ حوصله کل دنیا رو داشتم ، نشد واقعا نشد که یک آهنگ رو صد ها بار ریپیت نکنم و خسته نشم .
شاید دو سه ما بود که با الهام از یه آهنگی همش از خودم می پرسیدم ؛ خیلی دوست دارم بدونم من کجای زندگیتم ... ؟!!؟!
ای کاش می شد که هیچوقت از نشد های امروز متعلق به تو نبود ... ای کاش می شد !!!
مانی
حرف بی خود ... !!
اون روز یه یارویی کنار خیابون وایستاده بود و داد می زد ، داریوش 88 ، داریوش 88 و رفیقمون که کنارمون بود برگشت گفت فکر کنم برای تبلیغ احمدی نژاد باید بگیم دزدگیر 88 و امروز ظهر وقتی اومدم خونه و کانکت شدم و صحبتای عطریانفر و ابطحی رو خوندم بنظرم برای دادگستری ایران هم بد نیست بگیم پرونده ساز88 .
هرچند وقتی شنیدم نبوی در دادگاه تنها به گفتن جمله ی من به موسوی خیانت نمی کنم بسنده کرده ، حداقل پیش دل خودم یه قلم عفو روی تاثیرات زیادش بر غیر قانونی شدن نهضت آزادی کشیدم و حتی وقتی صحبت های عطریانفر رو خوندم بیش از پیش بر گفته های ابطحی تاسف خوردم .
نه اینکه فشار وارده بر ابطحی رو رد بکنم و خواستار استقامت بیشتری ازش بوده باشم ؛ نه ، به هر حال هرکسی یه ظرفیتی داره و اصلا هم منطقی نیست که لنگم رو روی اون یکی لنگم بندازم و بگم بابا مردک یه چک خورده زده زیر همه چیز ...
نه ؛ من وقتی صحبت های ابطحی رو می خوندم احساس کردم هر کدوم از حرفاش تحت تاثیر فشار های وارده بوده باشه ؛ این جمله چنین بویی ازش بر نمیاد :
(( خاتمی حق نداشت ظرفیت اصلاحات را به پای موسوی بریزد حتی موسوی هم این ظرفیت را نداشت. ))
(( به شاه بگوئید که ما آخرین گروهی هستیم که اینگونه و بر اساس قانون اساسی با شما رفتار می کنیم و بعد از ما هیچ گروهی با شما اینگونه نخواهد بود . ما توقع داریم این مطلب را به عرض بالاتری ها برسانید !!! ))
(( فارغ از گوینده جمله ؛ انصافا پر مفهومه !! ))
===============================================
الحمدالله که به لطف یمن تحریم های هوایی توسط دول غربی که بنا به تسخیر لانه جاسوسی در 30 سال پیش صورت گرفته ، حوادث هواپیمایی کشور کم کم از حالت حادثه یه اتفاق یومیه تبدیل داره می شه که جای این سخن گهربار واقعا اینجا خالی بود : سفیر جمهوری اسلامی ایران در روسیه «توپولوف» را هواپیمای بسیار امنی خواند که آمار سقوط آن در مقایسه با تعداد پروازهایش در دنیا از «ایرباس» کمتر است.
======================================
فکر کنم آپ بعدیم برای 5 روز بعد باشه و یه آپ هم 28 مرداد در سالروز فاجعه شوم کودتا خواهم داشت . قبل از اتمام پست هم از طه و آیسان طاهاایننا ؛ پوریا ؛ باران و سعید ؛ رامین ؛ نیما ؛ محمد و سمیرا ( که دومیش شرایط اضطرار پیش اومد و نیم ساعت قبل از قرار پیچید ، تازه بدون راهنما هم پیچید !!! )
که دعوت تولد منو پذیرفتند و اومدن بی نهایت ممنون .
از دوستانی هم که توی فروم های مختلف و اس ام اس و تلفن و کامنت های همین وبلاگ برای تبریک گفتن استفاده کردن ، بی نهایت ممنون ؛ فراموش نمی کنمشون .
مانی
==================================================
ویرایش متن : متاسفانه خبر دار شدم ، همسر دوست عزیزم ؛ علیرضا روحنده که در آستانه بچه دار شدن هم بود بطور ناگهانی امروز فوت کرده ، واقعا وقتی یاد عکساشون می افتم خیلی ناراحت می شم .
نمی دونم علیرضا اینجارو می بینه یا نه چون می دونم بعضی وقتا اسمشو سرچ می کنه ولی امیدوارم خدا بهش صبر بده ، واقعا فکرشو می کنم می بینم خیلی سخته !!
از اونجاییکه من باب سیاست دچار تهوع می شیم و از آوردن بحثای مربوطه به اون شروع به کهیر زدن می کنیم و از طرفی هم مونده بودیم چی بنویسم و آپ کنیم یاد یه قضیه افتادم که تقریبا دو هفته پیش اتفاق افتاد .
قضیه از این قرار بود که دو هفته پیش بود که یکی از دخترای همسایه منزل سابقمون رو توی بلوار فردوسی دیدم و بعد از سلام علیک و حال و احوال و ... پرسیدم چه خبرا ؟!؟!؟
برگشت با یه هیجان خاصی گفت بالاخره داف علیرضا شدم
ما هم مات و مبهوت مونده بودیم ؛ راستش دلیل جا خوردنم این بود که چه جوری یه دختر می تونه با افتخار خودشو به این لقب مضحک ملقب کنه و کلی هم شاد باشه از این قضیه !!
شنیدن این کلمه از دهن یه عده پسر که کل فکر و ذکرشون به تیپ و گردششون باشه خیلی چیز عجیبی نیست ولی وقتی در 360 مرحوم یه سرچ کوچیک می کردی و می دیدی که ملت با چه افتخاری از لفظ داف برای خودشون استفاده می کنن و برای توصیف خودشون از عباراتی مثل یه داف مهربون و ... استفاده می کردند و خیلی هم خوشحال می شدند اگه کسی بیاد و بگه این دافی ای که می بینی ، ژیگولیه منه و ... یه نتیجه می تونی بگیری و اون هم اینکه ما ملت نگون بختی هستیم که حتی ریشه کلمه رو هم نمی دونیم و این وسط برای عقب نیافتادن از غافله ی مدرنیته ، بعلت جهل و کم سوادی خودمون به این معانی دم دستی آویزون می شیم و از همه مهم تر اینکه وقتی به همان خانم ها کمی گیر بدهی دم از آزادی و برابری زن و مرد می زنند و حجاب را مسخره و از تضییع حقوق زنی دم می زنند که خود با افتخار صدایش می زنند ؛ دافی و کسی نیست که یقه شان را بگیرد و بگوید ، آهای خانوم تویی که با لفظ داف سطح خودت رو میاری پایین چه جوری دم از حقوق و شخصیت از دست رفته و پایمال شده زن می زنی !؟!؟
======================================
یه خبری رو چند روز پیش خوندم با این تیتر :
سردار رویانیان :یک عده آشغال می گویند این رهبر ، نظام و قانون را باید تغییر داد .
نمی دونم چرا ناخود آگاه یاد این عکسه افتادم ( اگه بی ادبی بود شرمنده ، ولی باور کنید یادش افتادم دیگه )
==============================================
هفته ای که گذشت بخاطر فشردگی امتحانات کل شب و روز مارو بهم ریخت و صد البته که باید بگم به حرف گربه سیاهه که بارون نمیاد ، میاد !؟!؟
این بارونه که گفتم ربطش به تولد خودم تو این هفته هست ، 31 تیر
مانی
انتخابات هم تمام شد و رو سیاهیش موند برای ذغال و و خوشحالم که در این دنیای سیاسی بالاخره مردی پیدا شد که با پایمردی و حفظ اخلاق و انسانیت در عین صداقتش حاضر شد تا همه حیثیت و اعتبارش رو وسط بذاره و بدور از گزافه گویی اثبات بکنه برعکس بسیاری از سیاستمداران هنوز هم می شود پاک بود و راست گفت !!!
سر تیتر مقاله فعلی ای رو که دارم می نویسم شاید نتونه کل مقاله رو ساپرت کنه ولی باور بفرمایید این مغز معیوب سرخورده عاجز از تیتر دیگری بود !
==================================
نخبه گرایی و ایران
دو هفته پیش بود که فرصتی شد بعد از مدتها چندین ساعت با طه عزیز باشم و در مورد افکار سوسیالیستی و چپ هم صحبت بشیم و طه با وجود انکار علاقش به مبانی سوسیالیستی ، اساسا با مطرح ساختن ایدئولوژی های اقتصادی و بر پایه تعاونی بودن اقتصاد جوامع سوسیالی تنها راه نجات رو در این وادی جستجو می کرد و با وجود یه سری انتقاداتی که من متوجه سوسیالیسم کردم باز هم طه از خر شیطون پیاده نشد که نشد !!
بعد از اون روز تا یه مدتی خیلی این مسئله فکرم رو مشغول کرده بود که چرا اساسا فارغ از افکار چپ ، چرا کلا افکار نخبه گرا در ایران هیچگاه پیروز نشده ؟!؟!
شاید تفاوت نگرش من و طه در زمینه سرمایه باعث می شد به نقطه مشترکی نرسیم ، طه اعتقاد داره که سرمایه باید برای تولید در طبقات پایین بکار بره ( حالا اگه اشتباه می گم خودش بیاد توی کامنتا تصحیحش کنه ) ولی من اعتقاد دارم که سرمایه اساسا خودش مولد هست و در نحوه توزیعش سرمایه دار مختار هست و صرف وجود سرمایه توسعه و رفاه میاره و ...
ولی مردم عوام که اصلا مبانی اقتصادی رو نمی شناسند و نه می دانند لیبرالیسم چیست و نه می دانند سوسیالیسم چیست که حالا بخوان مبانی اقتصادیش رو بدونن ، چرا حتی کششی به این سو ندارند ؟!؟ ( کششی به حتی مواجه شدن و آشنایی با این مسائل )
مسئله ای که در گفتگوی من و طه نقطه وحدت بود این بود که چرا اساسا افکار سوسیالیسم و بطور کل چپ نخبه گرا هست و این مسئله تنها محدود به این خط مشی فکری نمی شه و افکار بعضی گروه های اسلامی مانند نهضت آزادی هم در همین راستا هست و اساسا نخبه گرایی محض این گروه ها هیچگاه مجال خود نمایی در قدرت جامعه رو نمی تونه ایجاد کنه !!
من نه فردی مذهبی هستم و نه اصلا فردی ملی گرا هستم ولی به گروهک نهضت آزادی از نظر بینش فکری علاقه دارم و تقریبا کلیه روشنفکران فعلی و پنجاه ساله گذشته ایران از افرادی بودند که با این حزب ( ملی گرا ها و بعد ها ملی مذهبیون ) تعلق و یا وابستگی داشتند ولی با همه این ها به نتیجه خوبی نرسیدند و گاها از حکومت و دولت ها طرد شده اند .
صریح تر منظورم رو می گم و اون هم اینکه من همیشه به منطقی بودن انسان اعتقاد داشتم و شاید از دلایل رئال بودنم همین مسئله بوده باشه ولی اگر فرض بگیریم که واقعا تقلب صورت گرفته در انتخابات رقم نا چیزی بوده و جناب احمدی نژاد باز هم چیزی در حدود 20 میلیون رای آورده باشد ، براستی چه دفاعی از هرگونه اپوزوسیون فکری می کنیم ؟!!؟
به کروبی نقد زیاد دارم ولی اگر براستی میزان آرا کروبی زیر یک درصد آرا بوده باشد ، تنها نتیجه فکری ای که می توانیم استنباط کنیم آیا جز این هست که مردم ایران اساسا آنقدر احساسی هستند که 4 سال کار حزبی یک فرد نیز نتواند حتی یک درصد آرا را هم کسب کند !؟؟!
براستی چه خصیصه ای در ایدئولوژی های چپ و لیبرال و حتی روشنفکران دینی است که مردم اینگونه از آنان گریزانند و به مردی پناه می برند که بقول موسوی موجودی شگفت انگیز است که زل می زند به دوربین و می گوید سیاه سفید است !!!
حال شما این مغز نشتی دار را یاری کنید و بگویید دلیل این مسئله چیست ؟!؟ شاید دم دست ترین دلیل روشن نبودن حرف های روشنفکران و سوابق نه چندان خوب ایشان در میان مردم باشد و آنجا که ملت برای احمدی نژاد بخاطر پیش کشیدن قضیه جزایری و رفسنجانی کف و سوت بلبلی می زنند خود هزار دلیل برهان باشد که خلایق آنچه لایق !!!
و شاید هم همان تفکر سنتی که هنوز موجود است و اساسا بت ساختن از آنکس که در بالا است موجبات این فرار عوام از ایدئولوژی های دیگر باشد ، این مطلب را بیش از این باز نمی کنم و با گذاشتن این عکس همه ی حرف هایم را در این باره خلاصه می کنم :
عکس فوق تصویر مردی را نشان می دهد در نماز جمعه دو هفته پیش تهران که با حضور آیت الله خامنه ای برگذار شد .
فارغ از هر زنده باد و مرده باد ( تقلید یه آهنگ معروف شد ) وقتی به عکس توجه بیشتر می کنم و می خوام روانکاوی این فرد رو انجام بدم یک پارامتر خیلی توجهم رو جلب می کنه و اون هم عمق ارادتی هست که این فرد نسبت به خطیب مذکور داره و اصلا یکی از دلایل افسردگی فعلیم دیدن این عکس ها هست که بشدت منو از جامعه ایران نا امید می کنه و شاید تنها پیام انتخابات ایران در صورت عدم تقلب در آن یک جمله به روشنفکران و کلیه کسانی که با برنامه ریزی بر روی نخبگان خواهان تغییر هستند ، باشد و آن هم این بود :
Game Over
اینبار بر خلاف متون قبلیم از خودم چیزی نمی گم و فقط چند تا صحبت پایانی رو می کنم :
نکته : جمله دومی که نوشتم رو نمی دونم مال کی هست ولی خواستم بگم از من نیست .
مانی
آخرین پرده شیخ اصلاحات !!
دیشب قبل از شروع مناظره ؛ فیلم انتخاباتی مهدی کروبی از شبکه ی یک پخش شد که جدا از احساسی بودن و نوستالوژی وار بودنش جمله ای داشت که از دهان کرباسچی بارها خارج شد و آن این بود ؛ آخرین پرده !!!
1- مناظره دیشب محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی حقیقتا یک بازنده داشت و آن هم شخص کروبی بود !! حداقل پیش بینی شخصی من این بود که بعلت داشتن تیم قوی ؛ مهدی کروبی با سر فصل های سنگین و غافلگیر کننده ای پای بر عرصه می گذارد و صد افسوس که چنین نشد و با شروع بحث از هاله نور در عمل خویشتن را به هلاکت انداخت و احمدی نژاد را در موضعی قرار داد تا بر اساس آن در میدان بتازد و با عوام فریبی و بکار بردن تعدادی عدد ؛ بحث را به پیش برد .
به عبارت بهتر با شروع یک بحث لمپنی این فرصت در اختیار دکتر قرار گرفت تا با کذب خواندن قضیه و گفتن اینکه این سخنان به اداره کشور ربطی ندارد و من تصور می کردم شما با برنمه های اقتصادی و مملکت داری وارد بحث شده اید ، کل ده دقیقه صحبت کردن کروبی را سوخت کند !!!
2- یک مطلبی که احمدی نژاد با گفتنش کل شرکای کروبی رو آچمز کرد این بود ، رئیس جمهور خودش باید کارشناس باشه و همه چیز رو نسپاره دست کارشناسان و مشاوران .
ظاهر جمله بسیار ساده است ولی در عمق آن مفهومی نهفته است و آن هم اینکه جناب کروبی ؛ بر فرض اگر شما پرزیدنت این ملت شدید هم می خواهید همه چیز رو بر گردن مشاورانتون حواله بدید ؟!!؟ چگونه است که وقتی چند آمار کاملا کذب در مقابل شما قرار می گیرد شما عاجز از ایراد گیری هستید ؟!؟! بقول دوستی ؛ باید یه فرقی بین رئیس جمهور ایران با شیوخ عرب باشد که نه از سیاست چیزی می دانند و نه از اقتصاد و همه مسائل مملکتشان بر عهده تیمی از وزیران و مشاوران است !!
براستی جناب کروبی در مجامع بین المللی هم زمانی که در مقابل دوربین ها و خبرنگاران قرار خواهند گرفت هم اینگونه می خواهند دست یاری به سوی مشاوران دراز کنند !؟!؟
3- کروبی چندین و چند بار پای امام و رهبری را در سخنانش به میان کشید و در قبال سیاست ها و اصول نظام کاملا رهبری را به میان کشید و با اعلام اینکه رهبری باید مسائل هسته ای و سیاست خارجه را تعیین کند به راحتی زیر شعار خویش زد !!
گویا ایشان فراموش کرده بودند که با شعار تغییر در قانون اساسی آمده اند و تغییر در قانون اساسی تنها با نظر و اجازه رهبری قابل اجراست !! ( قابل توجه اون هوادارایی که می گفتند کروبی بر عکس میر حسین می خواد از خط امام کمی فاصله بگیره )
( عکس این برادرمون رو برای این گذاشتم که قیافش گولاخه !!!!! )
4- قضیه شهرام جزایری هم که تیر خلاص بود بر پیکر کروبی ، وقتی به هاشمی رفسنجانی لقب دزد بدن در حالیکه تنها یک دهه از این شعار می گذرد (( مخالف هاشمی مخالف رهبر است مخالف رهبری دشمن پیغمبر است )) پس وای بحال کروبی که هنوز پای بر عرصه نگذاشته جزایری را اینگونه بر رخش می کشند و زندان و شکنجه در بنیاد شهید را چنان بر فرقش می کوبند که کمترین پاسخی در قبالش نتواند بدهد !!
5- هرچند که مطلب روزنامه ی اعتماد ملی راجع به همسر احمدی نژاد کمی خود زنی از سوی احمدی نژاد هم بود ولی گفتن این مطلب که من اطلاعی نداشتم و در مقابل گفته ی احمدی نژاد که شما چگونه از روزنامه خویش خبر ندارید و می خواهید رئیس جمهور هم بشوید !؟؟ کمر کروبی را شکست !!
6- بارها پریدن کروبی در صحبت های احمدی نژاد ( دقیقا همان اشتباه دکتر در مقابل میر حسین ) کاملا وجهه مقبولی رو در بحث به احمدی نژاد بخشید و برعکس میر حسین که نه تحت تاثیر خنده های بی دلیل احمدی نژاد قرار می گرفت و نه از جمله ی تکراری اطلاعات غلطی به شما دادن عصبی می شد ؛ مهدی کروبی با بر افروختگی تمام هم نن جونش را وسط کشید و هم خود را اکابری خواند که خواستار گرفتن الگو از احمدی نژاد است و هم با پرخشاگری و گفتن اینکه من که اوراق ندارم و ... کاملا خویش را از لحاظ روانی باخت .
7- هرچند احمدی نژاد هم دیشب چند اشتباه محرز داشت ، من جمله دانشجویان ستاره دار ؛ نرخ بیکاری که بر اساس آمرهای منتشر شده جمعیت فعال سالانه کاملا گفتار احمدی نژاد شکل کذب بخود می گرفت ؛ خرید هواپیما از اسرائیل که قضیه اش را در زمان امام بطور کامل کذب خواند ( به همراه کروبی ) که بنا به استناد های محمود طلوعی در کتاب شاه در دادگاه تاریخ و استناد به خاطرات چند افسر آمریکایی من جمله مک فارلین و شخصیت منوچهر قربانی این قضیه مثل اظهر من الشمس هست !!
اشتباه دیگر احمدی نژاد که کروبی با بی سیاستی کمترین اشاره ای بدان نکرد آن بود که احمدی نژاد در سلسله آمار های جعلی خویش به صادرات نفت و گاز اشاره کرد ؛ جاییکه بجای آنکه کروبی پای مشاوران و کارشناسان را وسط کشید ، باید به این اشاره می کرد که جناب پرزیدنت ، وقتی مبالغ و میزان قرار دادهای نفتی و گازی شما محرمانه است ، چگونه به این میله ها و اعداد اطمینان باید کرد !؟!؟
8- در مقایسه کوچک بین مناظره میر حسین با پرزیدنت و در مقابل کروبی با پرزیدنت بنظر می آید اگر منصفانه نظر دهیم ، میر حسین به مراتب با برنامه تر بود در مناظره و قضیه مشایی و کردان و عدم آتو داشتن در دست احمدی نژاد همه و همه برگهایی بود که برنده مناظره را میر حسین می دانست !! حتی پرش های چندباره احمدی نژاد در صحبتهای میر حسین و آن انگشت معروف همه و همه در شکست آن شب احمدی نژاد حجت بود و صحبت تاریخی میر حسین مبنی بر اینکه ؛ شما چیزی از خود من گیر نیاوردید و به هواداران من گیر دادید !! کاملا احمدی نژاد را آچمز کرد !!
در طرف مقابل شاید باید کروبی را خوش شانس بنامیم که احمدی نژاد رحم کرد و به قضیه زنان کروبی و بخور بخور وی در سازمان حج و بنیاد شهید و تحصن ملت در مجلس ششم و کرباسچی و عبدی و ... گیر نداد !!
بعبارت ساده تر اگر مبنای پیروزی میر حسین را در چند جمله بتوانم خلاصه کنم بی شک آن است که میر حسین با شروع بحث از سیاست خارجی و به چالش کشیدن احمدی نژاد و در آخر هم با نقد کشیدن دولت وی و داشتن لیستی از تخلفات دولت موجبات برتری خویش را فراهم کرد ، در حالیکه کروبی با شروع لمپنانه ای که داشت ورق را به احمدی «زاد از همان نخست داد و بعد از عدم نتیجه گیری از این باب ، با یک پرش ناشیانه به اقتصاد آنجا نیز خویش را ناکام یافت !!
9- دیشب به شخصه خطر انتخاب شدن مرحله ی اول انتخابات توسط احمدی نژاد رو حس کردم !!
مانی
==================================================
خیلی متن طولانی ای شد ، امیدوارم حوصله بکنید و بخونیدش ؛ بازم مثل همیشه چند خط از خودم و والسلام !!
الان که درگیر امتحانات دانشگاه هستم و شاید تنها خوبی امتحان داشتن اینه که می تونی وانمود کنی علت بعضی از ناراحتی هات امتحاناست و بدی امتحان داشتن اینه که فکر می کنن علت همه ی ناراحتی هات امتحانه ...!
زیر دوش آب گرم ، آب سرد را باز می کنی ، بیشتر و بیشتر.. یکهو.. یخخخ.. از این سردتر نمی شه دیگر ؛ اطمینان پیدا می کنی که این سرما ، دیگه روت اثر نداره ؛ آب ِحرف هایی که روی سرت خالی شد ، خیلی سردتر از این حرف هاست . اینو واقعا این هفته تجربه کردم !!!
هرچند که بقول یه بنده خدایی اینکه رومئو و ژولیت چی می خوان مهم نیست ، مهم مخاطبه !!
راستی تا یادم نرفته تولد سعید و یار غارشون خانوم باران رو تبریک می گم !!
نظر هم بدید ، باعثه دلگرمیه !!
مانی