کانال تلگرام سیدمحمدحسین نجفی
ضمن عرض ادب و احترام
@najafipoem
کانال تلگرام
ضمن عرض ادب و احترام
@najafipoem
کانال تلگرام
s.mohammadh.najafi
اینیستاگرام من
09197783303
تلفن تماس
من
آبان
بی تو
بی کسی گرچه مرا یک نفس آزاد نکرد
تو ولی خوب بمان ؛درد مهم نیست عزیز
بی خبر باش و نبین قاتل قدار جهان
سخت بی هم نفسم کرد مهم نیست عزیز
تو بهاری نفس و قاصد شهریور باش
گرچه اسفندی ام و سرد مهم نیست عزیز
عشق فریاد بزن مست و پر ازقهقهه باش
گریه و هق هق یک مرد مهم نیست عزیز
روزها بهت زده شب پرم از پرسه و شهر
شب و شب گریه و شب گرد مهم نیست عزیز
مانده ام بی تو وعالم که مرا پس زده است
تو نباشی که دگر طرد ...مهم نیست عزیز
زندگی با نفس گرم تو معنا می شد
تلخ و جان کنده ام و زرد مهم نیست عزیز
تو که خوش عاقبتی؛ مرگ به امید عبس
تو نمی آیی و برگرد ...مهم نیست عزیز
محمدحسین..
خرده شعر ترانه های محمد نجفی:
کمی هذیان
فریادپس از مستی در هر شهر مقدسها
معشوق مذکرها محبوب مونث ها
دوری ملال آور جولان تناقص ها
معصومیت سلمان تا کفر ابوسفیان
دلشوره جن گیری در کالبد انسان
تعویذ هراس انگیز الحاد پر از از ایمان
پایان ریاضتها از چله نشینی ها
دیدار شهودآمیز آغاز غم عرفان
پرهیز پر از اما دشوارنگفتن ها
معصیت بی کیفر آزادی در زندان
ای سیب سقوط آور جذابیت حوا
بیچارگی آدم افسونگری شیطان
آثار هدایت کو در این شب گمراهم
کو علم معلایی تا جهل فروریزد
کو معجزه ی نابی تا فلسفه برخیزد
از هر طرفی وهمی آمیخته با وحشت
در پرسش من کثرت در پاسخ من وحدت
این شرح پریشان را جز درد نمی فهمد
معنای شکستن را جز مرد نمیفهمد
این قائله مهلک جان برد و شکستم داد
عقل از نفس افتاد و دل حادثه دستم داد
کانون تلاطم ها جذر ومد افسوسم
دلواپسی ممتد در وحشت کابوسم
دیروز غم آلوده آینده ی معکوسم
《هرقدر خدا باشی من دست نمی بوسم*》
محمد حسین نجفی / 95
* :《تضمین از علی آذر》
زندگی حالم و نمی فهمه
باز هم جدایی سهمم
باورش غیر ممکنه اما
اینکه باید بری و می فهمم
نمی تونم بگم که با من باش
دست تو واسه رفتنت بازه
تو تو هرجا که باشی خوبی و
این منم که همیشه می بازه
من نمی تونم آرزوهات و
واسه خودخواهیان سراب کنم
نمی خوام زندگی و دنیات و
با غرور خودم خراب کنم
کاش من جور دیگه ای بودم
درک این سرنوشت برام سخته
با خودم فکر می کنم هر شب
اونیکه با توئه چه خوشبخته
دیدن تو که کل دنیامی
حالا باید که آرزوم بشه
خیلی سخته تو اوج دوس داشتن
باید این رابطه تموم بشه
آنقدر محو همدیگه بودیم..
که جداییمونم تفاهم بود
اینکه ما مال همدیگه بودیم
از همون اولش توهم بود
برو اما همیشه می ترسم
که یه وقت فک کنی که بی رحمم
نمی خوام مانعت بشم عشقم
اینکه باید بری و می فهمم