دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

حرف بی خود ...

حرف بی خود ... !!


اون روز یه یارویی کنار خیابون وایستاده بود و داد می زد ، داریوش 88 ، داریوش 88 و رفیقمون که کنارمون بود برگشت گفت فکر کنم برای تبلیغ احمدی نژاد باید بگیم دزدگیر 88 و امروز ظهر وقتی اومدم خونه و کانکت شدم و صحبتای عطریانفر و ابطحی رو خوندم بنظرم برای دادگستری ایران هم بد نیست بگیم پرونده ساز88 .


هرچند وقتی شنیدم نبوی در دادگاه تنها به گفتن جمله ی من به موسوی خیانت نمی کنم بسنده کرده ، حداقل پیش دل خودم یه قلم عفو روی تاثیرات زیادش بر غیر قانونی شدن نهضت آزادی کشیدم و حتی وقتی صحبت های عطریانفر رو خوندم بیش از پیش بر گفته های ابطحی تاسف خوردم . 


نه اینکه فشار وارده بر ابطحی رو رد بکنم و خواستار استقامت بیشتری ازش بوده باشم ؛ نه ، به هر حال هرکسی یه ظرفیتی داره و اصلا هم منطقی نیست که لنگم رو روی اون یکی لنگم بندازم و بگم بابا مردک یه چک خورده زده زیر همه چیز ...


نه ؛ من وقتی صحبت های ابطحی رو می خوندم احساس کردم هر کدوم از حرفاش تحت تاثیر فشار های وارده بوده باشه ؛ این جمله چنین بویی ازش بر نمیاد :


(( خاتمی حق نداشت ظرفیت اصلاحات را به پای موسوی بریزد حتی موسوی هم این ظرفیت را نداشت. ))


ابطحی از همان زمان که خاتمی از میر حسین حمایت کرد ، با همین عقیده به سمت کروبی رفت و اساسا کوچک انگاری موسوی توسط ابطحی این براورد را ایجاد می کرد که حتی ابطحی نیز به خاتمی به این حمایت معترض است . 

تا امروز اعتقاد داشتم کلیه افکار اصلاح طلبی در ایران شکست خورده است و نسخه آن پیچیده است ولی بعد از خواندن این صحبت ها اعتقاد خویش رو محکم تر کردم ، حتی مستحکم تر از قبل تا حداقل بتونم دینی که امثال حجاریان و بچه های نهضت آزادی و ... در شکل دهی افکار من داشتند رو ادا کنم .
خواندن جملات ابطحی باز هم مرا بیاد سخن زنده یاد مهندس بازرگان انداخت که در دادگاه نظامی شاه در حدودای سال 43 رو به رئیس دادگاه گفت :

(( به شاه بگوئید که ما آخرین گروهی هستیم که اینگونه و بر اساس قانون اساسی با شما رفتار می کنیم و بعد از ما هیچ گروهی با شما اینگونه نخواهد بود . ما توقع داریم این مطلب را به عرض بالاتری ها برسانید !!! ))


(( فارغ از گوینده جمله ؛ انصافا پر مفهومه !! ))


===============================================


الحمدالله که به لطف یمن تحریم های هوایی توسط دول غربی که بنا به تسخیر لانه جاسوسی در 30 سال پیش صورت گرفته ، حوادث هواپیمایی کشور کم کم از حالت حادثه یه اتفاق یومیه تبدیل داره می شه که جای این سخن گهربار واقعا اینجا خالی بود : سفیر جمهوری اسلامی ایران در روسیه «توپولوف» را هواپیمای بسیار امنی خواند که آمار سقوط آن در مقایسه با تعداد پروازهایش در دنیا از «ایرباس» کم‌تر است.


======================================

فکر کنم آپ بعدیم برای 5 روز بعد باشه و یه آپ هم 28 مرداد در سالروز فاجعه شوم کودتا خواهم داشت . 


قبل از اتمام پست هم از طه و آیسان طاهاایننا  ؛ پوریا ؛ باران و سعید ؛ رامین ؛ نیما ؛ محمد و سمیرا ( که دومیش شرایط اضطرار پیش اومد و نیم ساعت قبل از قرار پیچید ، تازه بدون راهنما هم پیچید !!! )  که دعوت تولد منو پذیرفتند و اومدن بی نهایت ممنون .

از دوستانی هم که توی فروم های مختلف و اس ام اس و تلفن و کامنت های همین وبلاگ برای تبریک گفتن استفاده کردن ، بی نهایت ممنون ؛ فراموش نمی کنمشون .

مانی

==================================================

ویرایش متن : متاسفانه خبر دار شدم ، همسر دوست عزیزم ؛ علیرضا روحنده که در آستانه بچه دار شدن هم بود بطور ناگهانی امروز فوت کرده ، واقعا وقتی یاد عکساشون می افتم خیلی ناراحت می شم . 

نمی دونم علیرضا اینجارو می بینه یا نه چون می دونم بعضی وقتا اسمشو سرچ می کنه ولی امیدوارم خدا بهش صبر بده ، واقعا فکرشو می کنم می بینم خیلی سخته !!

نظرات 22 + ارسال نظر
مژگان یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:12 ق.ظ http://mkh67.blogspot.com

امروز من فقط حرص خوردم بابت دیده ها و شنیده هام و از شدت نفرت اشک ریختم ولی نمی دونم چرا بقیه خیلی راحت با بقیه برخورد کردن.مثل شما...
چرا من اینقدر بیخودی به خاطر این فضای مسموم و به قول بعضی دوستان :طنازی های ابطحی خودم رو حرص دادم نمی دونم.

چرا من از شما و خیلی های دیگه توقع چنین لحنی رو نداشتم نمی دونم...

من از ابطحی خیلی توقعی نداشتم ولی فکر هم نمی کنم که ساده قضیه رو گرفته باشم .

بنظر من ظرفیت دور و بری های کروبی همینه .
جز عباس عبدی هیچ شخصیت محکمی توی دور و بری های کروبی نیست ، کرباسچی که معلوم نیست الان کجاست ؛ کجا قایم شده ، موقع رای گیری هم که می گن به موسوی رای داده و پیزوری از آب در اومده .

بجاش اون ور رو نگاه می کنی همین نبوی و تاجزاده و مخملباف و صفائی فراهانی که تازه از دور و بری های درجه یک موسوی هم نبودن خوب استقامت نشون می دن .

به هر حال وقتی می گم طرف ستون پنجم اصلاحات هست ، این بسطش خیلی بالا هست .

علی ای حال ، خیلی دوست دارم ببینم امروز صبح اعتماد ملی چی می گه !!

خانمی یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 ق.ظ http://sshh.blogsky.com

سلام....

اول از همه از نظرتون ممنون من هم یه سری توضیحات زیرش دادم البته به هر حال

موافقم باهاتون

پست جالبی بود!شاید دلیل هایی که این ها اومدن این قدر راحت همه چی رو چپه

گفتن سابقه ی خراب بعضی هاشون بود (منظور اکثرشون یا همشون هستش) به

هر حال کسانی نیستن که واستن تا آخر

جونشون بابت حرف هاشون... کافیه یه جایی یه اشتباه مالی داشته باشن (که البته

دارن!!) با کلی تهدید پا میشن نظرشون رو ۱۸۰ درجه عوض میکنن...اصلا سیاست

همینه نباید چیز دیگری رو انتظار داشت بالا پایین داره دیگه

به نظرمن کسایی که این همه ادعاشون میشد که تو انتخابات چه شده و چه نشده

حالا هم زدن زیر نظرشون خیلی آدم های جالبی هستند اصولا!!

ببینید اونموقع کی بهشون خط داده حالا

کی داره خط میده:)

(البته من نظر شخصیم راجع به انتخابات محفوظ هستش یه چیز بین این ور و اونور

هم مقاله های کیهان رو میگیرم گاه گاهی نگاه میندازم هم اعتماد ملی رو

کم کم صفحه ی آخرش رو تقریبا هر شب می خونم ولی دیگه این چیز ها برام مهم نیست)

راجع به هواپیما جز تاسف کار دیگه ای نمیشه کرد

و اما باز هم می تونیم تاسف بخوریم بابت این اتفاق جالبی که در ورزش برای

ورزشکارانی که دیگر نیستن اتفاق افتاد !!!

بازم سر بزنید خوشحال میشم فعلا...

ممنون از حضورتون .

بابک یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ب.ظ http://vebneveshteha.blogfa.com/

سلام
مانی جان خوبی
اتفاقا منم چند روزی اون جمله مرحوم بازرگان در دادگاه نظامی در مغزم نا خود آگاه زنگ می زنه
برای دوستت هم واقعا متاسفم
اون لحظه که اون تجربه کرده را من دقیقا حس کرده ام
انسان در شرایط بدی قرار می گیرد
حس سختی است
فکر اینکه تا چند لحظه دیگر پدر میشوی
یا ممکن است تا چند لحظه دیگر همراهت را از دست بدهی
واقعا برایش متاسفم
امیدوارم خداوند صبرش دهد

احسان یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ب.ظ http://loveeee.blogsky.com

سلام ...
قبل از هر چیز ممنونم که به وبم سر زدی و در مورد کاریکاتور نظر دادی ... الان داریم نتیجه گیری کلی رو با بچه ها انجام میدیم ... یک بار دیگه منتظر نظرت هستم .. من و بقیه دوستان به سه نکته کلی رسیدیم می خواستم ببینم شما با کدوم یکی وافقی ... منتظرت هستم ... تا دیداری دوباره و ایرانی آباد ...

محبت یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:46 ب.ظ

سلام اقا مانی.خیلیییییییییییییییی خوشحال شدم اپ کردین.راستش منم دیشب که از تلویزیون داشتم دادگاه رو میدیدم خیلی برام جالب بود که نبوی این حرف رو زده .جالب تر این بود که ابطحی خودش رو خائن نامید.والله من دیشب از یکی از اقوام شنیدم که انگار به اینا قبل دادگاه قرصایی دادن که اصلا مکان رو تشخیص نمیدن و هر چی بهشون گفتن رو اینا تکرار کردن !!!که البته نقل قول از طرف دختر ابطحی بوده.راست یا دروغش رو نمیدونم.باهاتون کاملا موافقم که از گروه کروبی انتظار بیشتر از اینم نمیشه داشت.یه تشکر خیییییلییییییییییییییییییییی بزرگ برای نوشتن درباره سانحه های هوایی و طنز بکار رفته توش.خوب موفقتر باشید.قربان شما.فعلا

ممنون بابت اظهار لطفتون .

آ * ن * ت * ی * گ * و * ن * ه یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:44 ب.ظ http://havinjoooooooori.persianblog.ir/

میدونی مانی جان
در مورد اظهارات ابطحی مطمئنم که حرف های خودش نبوده و تحت تاثیر یه فشار روانی مجبور شده این حرف ها رو بزنه ...
اما چیزی که واضحه به نظر من عوامفریبی هاییه که داره کم کم زیاد شدنش افراد رو نسبت به واکنش در مقابلش بی تفاوت میکنه ...
متاسفانه این جریان انتخابات چهره ی خیلی ها رو چه خوب و چه بد هویدا کرد ...
از ابطحی حمایت نمیکنم ولی نمیتونم نسبت به حرف هاش هم بی اعتنا باشم ...
شاید اگر من جای اون بودم به چک دوم نرسیده کل جد و آبادم رو میفروختم ولی باز هم احساس کردم توی حرف هاش بی پروایی عطریانفر رو نداشت و باز هم دو پهلو و محتاط حرف می زد ...
خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه با این مملکتمون ...

با اینکه خیلی موافق نیستم ولی ممنون که سر زدی .

باران یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:33 ب.ظ

چیزی ندارم بگم.موفق باشی

سکوت شبانه یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ب.ظ

بعدازاینکه ارزو میکنم ائن کیکه اونقدر خوشمزه بوده باشه تا جمع خوشمزه شما رو خوشمزه تر کرده باشه باهات موافقم که فارغ از گوینده اون نوشته جمله پرمعناومفهومیهشایدخودشبایدحرفیروکگهزدهرودوبارهنگاهکنه

والا این قوم الظالمین از ما کیک نگرفتن و ژیتزا انداختن گردن ما .
:d

ممنون

امین دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ق.ظ

این دادگاه اونقدر تشریفاتی بودش که مشاهده شد حضار محترم خمیازه هایی سر دادند :d

مانی مثل اینکه موافق این نیستی که همه اینها نمایشه ! من از همون اولش گفتم احمدی نژادی سه شو گرفتی :d
قضیه فقط جون خود طرف نیست که ...

امین من توی متن هم گفتم که فشار شکنجه رو رد نمی کنم ولی ابطحی انتقادای خودش نسبت به خاتمی و موسوی رو هم داخل گفته هاش آورد .

این نظر منه

محمد حسین نجفی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ق.ظ http://mohamadhn.blogfa.com

خیلی عالی بود ..کامل با نظرت موافقم .حتی توی یک کلمه هم باهت اختلاف نظر ندارم
از اون موقعی که جمله بازرگان رو بهم گفتی (۱ماه پیش) هر وقت جلوی تلوزیون می شینم و به حرفای آقایون گوش می دم توی گوشم زنگ می زنه..اما فکر نمی کنم این اتفاق به بعد از ما موکول بشه..
اندکی صبر سحر نزدیک است

نیما دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:30 ب.ظ http://nimazn.blogfa.com

http://www.madyariran.net/?p=1110

بخوان !

رسول سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ق.ظ http://rasoul.ir

سلام مانی جان
خوبی؟ واقعا خبر علیرضا داره من رو نابود میکنه! نمیدونم چرا ولی خیلی ناراحت شدم انگار این اتفاق واسه داداشم رخ داده...

اما در مورد ابطحی به هیچ عنوان باهات موافق نیستم :دی و خدا رو شکر جفتمون به آزادی ابراز عقیده اعتقاد داریم و من میتونم راحت نظرم رو بگم بگم

ببین استنباط تو بر این پایه استوار هست که اصل دادگاه درسته! که خوب این غلطه و همش یه نمایش هست

ابطحی 2 تا دختر داره فکر کنم. صد در صد تحمل یکی مثل نبوی که بارها طعم شکنجه رو کشیده نداره و اینا رو گفته

در ضمن یکی مثل مهاجرانی که شاید فعال ترین عضو ستاد انتخاباتی باشه که میاد تو بی بی سی از یاران کروبی هست ، یه طرفه به قاضی نرو...

راستی تولدتم مبارکککککککک

الهام سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ق.ظ http://eligoli.blogsky.com

این بازیها دفعه اول نیست که در ایران اتفاق می افته . مردم ما هم البته حافظه تاریخی خوبی ندارند ... در ضمن حکومت فعلی تجربه ی حکومت پهلوی رو داره می دونه چطور اون رو به نابودی کشید بنابراین کاری نمی کنه که از همون راههای قدیمی آسیب ببینه.

آوین سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ب.ظ http://dardastebad.blogsky.com

سلام مانی جان تحلیل جالبی بود ..من به ابطحی حق می دم به قول یکی اگه شیر ۱۰۰ کیلویی ام ببری تو زندونای جمهوری اسلامی بعد یه ماه اعتراف می کنه یه الاغ ۱۰ کیلوییه..............فعلا

آدم ساده چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ق.ظ http://www.adamesade.blogfa.com

سلام
در مورد اون دادگاه حرف نزنیم بهتره چون از برو بچس کروبی از این بیشتر توقع نمیره
در مورد سخن گهربار سفیر ایران در روسیه هم فقط میتونم بگم بابا دمت گرم(رئیس جمهور که اینقدر راحت واسه مردم خالی ببنده خوب سفیر دولتش هم همین میشه دیگه.برای تولد هم بگم دمت گرم حال داد خیلی مخصوصا وقتی من رفتم باران رو برسونم:)
در مورد دوستت هم که خانمش فوت کرده تسلیت میگم ولی اینو که گفتی ترسیدم
خانمش برای چی فوت کرده؟

سمیرا پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:34 ق.ظ http://samin-67.blogfa.com

چیزی مضحک تر از این نیست که پرنده اختیار در قفس خود را ندارد.....


یا همه ی ما گوشامون پرز گرفته یا اعتماد به نفس آقایون بالا رفته که اینقدر صریح می برند ومی دوزند که حداقل خودم فکر می کنم دومی معقوله
دو شب قبل با محمد از جایی رد می شدیم نمی دونم صدای رادیو بود یا تلوزیون اما به هر حال صدای شعاری می اومد با این مضمون: مرگ بر ضد .... بی اختیار هردومون خندمون گرفت از اینکه شعار شامل ما هم می شد
پس مرگ بر ما !!!!

علی کوچولو جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ق.ظ

میگم شما حوصله نوشتن نداشتی اینقدرنوشتی ماشالا اگر تصمیم راسخ بر نوشتن داشته باشی چه می کنی
63%نوشته هات را خوندم . چقدردلم قهوه خونه خواست !
با 37% حرفهات موافقم

امین جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:36 ب.ظ

سلام مانی ...من قاط زدم مگه قرار نبود وبلاگم رو دایورت کنی رو یه آدرس دیگه ؟ ها ؟
منو تو چت دیدی حتما پی ام بده ....

محبت جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:22 ب.ظ

سلام اقا مانی عزیز.راستش لذت بردم شاید تعجب کنید اما واقعا از اینکه بعد از اون همه پستای سیاسی این پست دلچسب بود یعنی برای من .و جالب تر اینکه یک پست کامل کامل درباره ی احساساتتون نوشتین چون تا اونجایی که من نوشته های قبلیتون رو خوندم همیشه یه چند خطی بود.امیدوارم طرف مقابلتون هم همه رو با همین احساس شما بخونه.راستش درکتون میکنم چون گاهی اوقات تنهایی اونقدر به ادم فشار میاره که ادم فقط با در کنار محبوبش بودن اروم میگیره .امیدوارم این اتفاق برای شما هم بیفته.مراقب خودتون باشین.راستی من معذرت میخوام که برای این پست نظر میذارم چون برای پست بالا که بسته بودین.در هر حال.موفق تر باشین.قربان شما.فعلا

بعید می دونم اینجارو بخونه .

ولی ممنون از لطفتون .

نیما شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:52 ق.ظ http://nimazn.blogfa.com

http://aarmaan.blogfa.com/post-307.aspx
نیچه و زن
http://aarmaan.blogfa.com/cat-13.aspx

درباره نیچه و اسپینوزا

آوین شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ب.ظ http://dardastebad.blogsky.com

سلام مانی جان پست بالاییتو خوندم اما چون قسمت نظراتشو بسته بودی پس راجع بهش نظر نمی دم

محبت یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:33 ب.ظ

سلام اقا مانی.حال شما؟امروز ۲۵ اما تا این ساعت که اپ نکردین.در هر حال امیدوارم موفق تر باشید.قربان شما.فعلا

انشالله فردا یعنی 26 یا نهایتا 27 در مورد کودتای 28 مرداد آپ می کنم .

ممنون که بیادم هستید .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد