دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

در نقد سالروزی که تاریخ ایران را عوض کرد !!

در نقد سالروزی که تاریخ ایران را عوض کرد !!


بعید می دانم کسی باشد که در مورد دولت مصدق و جریان ملی شدن نفت اطلاعاتی هرچند مختصر نداشته باشد و با پیگیری همین فرضیه تنها به معرفی عوامل شکست این نهضت ملی می پردازم ، نهضتی که با کارشکنی ایالات متحده و شوروی و انگلستان و حزب توده و شاه و در اواخر آیت الله کاشانی و اعضای خود نهضت روبه رو بود !!
که به یقین اگر آن روز کذایی روی نمی داد کنون نه جنگ میر حسین ، احمدی نژادی در میان بود و نه بحث ولایت مطرح بود و هم رفاه نسبی ای بود و هم آزادی بیانی در حد نیاز وجود داشت ،‌ دقیقا همان چیزی که دولت مصدق را زمین گیر ساخت !!!

حزب توده و شوروی


چند وقت پیش بهرام مشیری در یک صحبت یه جمله طنز ولی عمیق در مورد حزب توده گفت : کرملین به این مسکوویچ ها پهن هم نمی خواست بده !!

حزب توده که در دولت مصدق در بسیاری از سمت ها علاوه بر نفوذ ، قدرت را نیز در دست داشت تا قبل از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که مصدق در آن بنا به تظاهرات بر ضد احمد قوام السلطنه بار دیگر به قدرت بازگشت از مخالفان مصدق بود و بعد از آن به حمایت از مصدق پرداخت و با آزادی تمام ، دارای چندین ماهنامه و مجله و روزنامه و هفته نامه و تریبون بود و احدی بابت این مسئله به این حزب معترض نبود .
شاید به حقیقت نزدیک تر باشد اگر بگویم در بدنه ی خود حزب کارشکنی ای علیه دولت ملی وجود نداشت ولی سر دم داران حزب توده با توهم اینکه اگر دولت مصدق سقوط کند ، هیچ حزبی در کشور وجود نخواهد داشت و قدرت در دست آنان خواهد افتاد با بر پایی تظاهرات های گسترده و گاها اعتصابات کارگری هم دست مصدق را در حنا می گذاشتند و هم نا خواسته به کمک انگلستان می شتافتند تا به امریکا القا کند که حزب توده در آستانه ی به کمونیست تبدیل کردن ایران است و بدین ترتیب امریکا با انگلستان متحد شود و با کودتا این خطر بالقوه را رد کند .

به عبارت بهتر اشتباهات محاسباتی حزب توده هم دولت مصدق را سرنگون کرد و هم دودمان این حزب را بر باد داد . تا آنجا که بعد از کودتا اعضای زیادی از این حزب به پای چوبه دار رفتند و بعد از کودتای ۲۸ مرداد این حزب از رونق افتاد و به حزبی منفور تبدیل شد .

هرچند بزرگترین ضربه را به نهضت ملی سردمداران کاخ کرملین زدند ، آنانکه با وجود ادعای حمایت از کلیه جنبش های آزادی بخش گوش فلک را کر کرده بودند بعد از ملی شدن صنعت نفت ایران در ۲۹ اسفند ، از خریدن نفت ایران ابا کردند !!!!

این انسان های ایدئولوژیک که هیچ جای دنیا نمی تونید شبیهشونو پیدا کنید که وطن رو مفت بدن و هیچی هم نگیرن کلا ضد ملت بودن و همیشه بدنبال منافع حزبی خودشون بودند ، هرچی آدم درست و حسابی در تاریخ بود رو پیدا می کردند و لجن مالیش می کردند از انوشیروان حساب کنید تا فردوسی و ...

کمترین تعصبی نسبت به کشور اینا نداشتند و شما نمی تونید حتی یک شعر میهنی از این جماعت پیدا کنید . البته اساس حزب توده وقتی بر اساس افراد خودی و غیر خودی باشد انتظار دیگه ای نمی ره .

البته متذکر می شوم که در هر قشری انسان درست و حسابی و خوب پیدا می شه ولی طبری و کیانوری و امثال هم رو تحت هیچ شرایطی در پارتیشن خوبی قرار نمی دم !! البته من منکر بزرگ بودن مارکس و افکارش نمی شم ، به هر حال افکار مارکس تا مدت ها جهان رو تسخیر کرده بوده ولی تفکر تسلط یک عده بر عده دیگر بنظر بسیار خطرناک است !!

اساسا اینکه ما افراد رو به خودی و غیر خودی تقسیم بکنیم جز جنایت و فاجعه چیزی در پی نخواهد داشت !!
نکته پایانی در مورد این حزب آنکه این حزب همانطور که اشاره رفت با تجمعات و آشوب هایی که ایجاد می کرد فرضیه به قدرت رسیدن قریب الوقوعش را تقویت می کرد و آخرین خیانت ایشان آن بود که هم دولت شوروی و هم حزب توده از کودتای ۲۸ مرداد اطلاع داشتند ، همانطور که از کودتای نا موفق ۲۵ مرداد اطلاع داشتند و مصدق را در جریان گذاشتند و با توهم آنکه اگر اینبار کودتا موفق شود این حزب سکان کشور را بر دست می گیرد در مقابل ۲۸ مرداد سکوت کردند و فاجعه رقم خورد ...

پی نوشت و یادآوری : ۲۸ مرداد سالروز قیام کرد های چپ در سال ۵۸ هم هست و کانال جدید که در دست همین توده ای ها هست تقریبا دو سه هفته پیش در پیامی از مردم می خواست آنروز را به یاد کرد های توده ای دست به تظاهرات بزنند ولی کسی نبود در آنجا بپرسد براستی و به چه مجوزی چنین حقی برای خود قائل هستید !؟!؟

آمریکا و انگلستان

دولت انگلستان بعد از ۲۹ اسفند به صف دشمنان رو در روی محمد مصدق تبدیل شد و جنجال های دادگاه های جهان و سازمان ملل و ... تنها جزئی از تقابل این دو با یکدیگر بود .
علاوه بر این مسئله ضربه اساسی را زمانی انگلستان بر پیکره دکتر مصدق وارد کرد که با تحریم ایران ، هیچ کشوری در دنیا نفت ایران را دیگر نمی خرید و بعد از بازپس گیری به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دکتر مصدق این بحران جدی تر شد .

هرچند که هواداران دولت انگلستان که در همه ی اقشار جامعه نیز وجود داشتند نیز از داخل ضرباتی را بر این دولت وارد می کردند و حضور بیش از ۱۵ نماینده در مجلس که صراحتا از حق انگلستان در نفت ایران سخن می راندند در مجلس ۱۷ و بعدها هم که مجلس را منحل کرد بیشتر به همین دلیل بود که اطمینان داشت بقدری انگلستان در مجلس ایران نفوذ کرده که بی شک وی مجددا رای اعتماد نمی آورد .

علاوه بر تمام این ها سازمان مخفی اطلاعات انگلستان به ریاست شاپور ریپورتر در ایران که به شایعات دامن می زد و به تطمیع افسران و نمایندگان مجلس می پرداخت نیز نقش شایانی در زمینه ی سقوط ایفا می کرد .
شایعاتی در مورد توده ای بودن مصدق و کمونیستی شدن دولت وی که بسرعت در بین عوام جا می افتاد و روحانیون ساده اندیش را شدیدا تحت تاثیر قرار می داد و ناجی معرفی کردن شاه بعنوان رهایی از دست کمونیست ها همه و همه از کارهای دولت انگلستان بود که با کشتن سرتیپ افشار طوس ، افسر ارشدی که علاوه برپشتیبان مصدق بودن رئیس کل شهربانی نیز بود ضربه ی مهلک دیگری بر بدنه دولت مصدق وارد ساخت .

تا اوایل تیر ماه ۱۳۳۲ دولت آمریکا کمترین اهمیتی به وضعیت ایران نمی داد ولی با فشار زیاد لندن و ایجاد فشار از سوی چرچیل بر آیزنهاور و ایجاد ذهنیت احتمال گسترش کمونیست در ایران و ایجاد کشوری دیگر برای شوروی ، آمریکا نیز متحد انگلستان شد و با انحلال مجلس در اواسط تیر ماه ظن آمریکا نسبت به مصدق قوت بیشتری گرفت و در روز کودتا بقدری دلار در بین اراذل و اوباش پخش گردید که در آن روز عده ای کرایه ی تاکسی ها را نیز با دلار می دادند مبلغ دلارهای توزیع شده را خود دکتر مصدق ۳۹۰۰۰۰ دلار تخمین زده اند !!

هرچند که کودتای ۲۵ مرداد شکست خورد ولی عملا دولت مصدق چنان نا توان گشته بود که سقوطش بسیار محتمل بود و با آنکه مردم در شب ۲۷ مرداد بر دیوار ها می نوشتند با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق و حزب توده با اعلام کودتا بر علیه کودتا خط و نشان برای کودتا گران می کشیدند ولی در عمل در ۲۸ مرداد آب از آب تکان نخورد و کودتا گران موفق به سرنگونی دولت شدند .

هرچند جالب است اشاره ای کنم به آنکه مصدق هیچگاه تا 27 مرداد نفهمید که در کودتا ۲۵ مرداد شاه هم دخیل بوده و فکر می کرد که تنها دست ایادی امریکا و انگلستان در میان بوده .

پی نوشت و یادآوری : شاه در کتاب پاسخ به تاریخ ( شاید هم ماموریت برای وطنم ، درست بخاطر ندارم ) بطور ضمنی مصدق را مامور خود انگلستان می نامد و ملی شدن نفت ایران را بر گردن خود می اندازد !!!!!!!!!!

شاه و دربار



شاید بهتر بود می نوشتم اشرف و دربار چراکه شاه بقدر ضعیف النفس در مقابل مصدق عمل می کرد که شاید صرفا در دلش با مصدق مخالفت داشت و بقدری از مصدق می ترسید که حتی قرار های ضد مصدق را در مکان هایی می گذاشت تا جاسوسان مصدق خبر دار نشوند !!

وی تنها یک بار آن هم زمانی که احمد قوام السلطنه را به جای مصدق منصوب کرد جسارتی از خود نشان داد که بلافاصله به دیدن جمعیت حامی مصدق مجبور به بازگردانی مصدق و دادن وزارت جنگ به وی شد !!

شاه و دربار به شدت ایجاد یک نظام مشروطه یا جمهوری سکولار را قریب الوقوع می دیدند و مصدق با علم بر اینکه درباریان بی شک بخاطر اقداماتی همچون گرفتن زمین های خاندان پهلوی و کم کردن حقوق دربار در ظاهر آرام ولی در باطن شدیدا در پی براندازی وی هستند کانون فتنه را اشرف خواهر شاه دانست .

وی اشرف را از تهران تبعید و به فرانسه فرستاد و گویا در فرودگاه فرانسه مقدار زیادی هروئین از چمدان وی نیز یافت می شود که با دخالت سفیر ایران و چشم پوشی پلیس فرانسه قضیه فراموش می شود ، علی ای حال بعد از قدرت گیری روز افزون مصدق و در تنگ نا قرار گرفتن شاه ، اشرف بدون اطلاع مصدق و با نام جعلی اشرف شفیق وارد تهران شد و سریعا خویش را به دربار رساند و شاه را برای کودتا علیه مصدق آماده کرد .

در روز کودتا که با رهبری زاهدی انجام شد عده ای از ارازل و اوباش به همراه زنانی بدنام و عده ای از مردم سلطنت دوست وارد معرکه شدند و با کمک اجیر شدگان انگلستان چنان جشنی بر پا کردند که گویی ذات امام زمان بر زمین باز گشته !!

نقل است که عده ای از اوباش با مسخره کردن مصدق و توهین به وی با صدای بلند می گفتند : اقدس بگم ؟!؟ جون عصمت بگو مرگ بر مصدق ...

پی نوشت و یادآوری : بعد از عدم موفقیت کودتای ۲۵ مرداد حسین فاطمی وزیر محمد مصدق در سخنانی که از رادیو پخش شد اعلام داشت دولت شاهنشاهی بعلت دست داشتن احتمالی در این کودتا از سلطنت خلع شده و بزودی نظام جمهوری در ایران حاکم می شود . دیری نپایید که بعد از کودتای ۲۸ مرداد وی تیر باران شد !!!

اعضای حزب


متاسفانه در خود جبهه ملی نیز مخالفانی بعدها برای مصدق درست شدند . از جمله مورخ بزرگ مکی یا حائری زاده و بقائی و ... که بقائی خود از افرادی شد که در کودتا نقش پررنگی را ایفا کرد . هرچند دلیل مخالفت این اعضا با مصدق بعد از مدتی مشخص نیست و تنها حدس می زنند که مصدق بدلیل میدان ندادن به مکی بر سر حضور در سازمان ملل و مسائلی این چنین با مکی به مشکل برخورد !!

هرچند مشکل مصدق با بقائی ریشه ای تر از این ها بود و بدون شک بقائی و حائری زاده در بر هم زدن میانه حسنه بین کاشانی و مصدق نقش داشتند ولی اعتقاد بر لزوم دموکراسی بیانی و گفتار که مصدق بدان پایبند بود خود آرام آرام باعث ایجاد شکاف شد و به همین راحتی نهضتی که موفق به ملی کردن نفت شده بود دچار بحران داخلی شد .

از دیگر عوامل ایجاد تنش در این جبهه را عدم رسیدن به حق و حقوق ناشی از پیروزی نیز شمرده اند !! علی ای حال آنچه مسلم است این اختلافات و بخصوص اختلافات مکی با مصدق که یکی از عوامل منحل شدن مجلس نیز شد ( مکی رئیس هیات اندوخته اسکناس شده بود ) و خود این مسئله که از اشتباهات مصدق بود موجب شد تا فضا برای کودتا مهیا شود !!

پی نوشت و یادآوری : بعد از شکست جبهه ملی ، مهندس مهدی بازرگان بهمراه دکتر سحابی و ... با تاسیس حزب نهضت آزادی ایران شاخه ای از جبهه ملی ایران جدا کردند .

روحانیون

اساسا روحانیت در آن زمان به ۳ دسته تقسیم می شود :

۱- دسته ای که اصلا با دولت مصدق کاری نداشتند و دعا گوی شاه بودند . که در صدر آن آیت الله بروجردی بود . اینان چون خاندان پهلوی آزادانه فعالیت کردن در قم را بدان ها داده بود خود را مدیون صاحب سفره می دانستند و بدین جهت شاه را پادشاه کل شیعیان می دانستند !!
بطور مثال تلگرافی از آیت الله بروجردی موجود است که بعد از فرار وی به رم بعد از کودتای نا فرجام ۲۵ مرداد از شاه می خواهد تا به مملکت بازگردد که شیعیان به وی نیاز دارند . وی بعد از بازگشت شاه نیز با تلگرافی مراتب خرسندی خویش را اعلام داشت .

همچنین تلگرافی از وی موجود است که بعد از سقوط هواپیمای علیرضا وی به شاه می نویسد که چون شما متعلق به شیعیان هستید از سفر با طیاره جدا خودداری کنید !!

۲- دسته ای بودند که نه تنها هوادار شاه بودند بلکه تا می توانستند مصدق را آزار می دادند و از هیچ تلاشی برای دست به حنا گذاشتن دولت وی فروگذاری نکردند .
در راس آنان آیت الله بهبهانی بود . گویا تلاش دولت انگلیس بیشتر بر اینان بود تا بدان ها این مطلب را تفهیم کند که حزب توده در حال مسلط شدن بر کشور است !! چنان که آیت الله طالقانی می گوید که در منزل بهبهانی عده ای نشسته بودند و با جعل مهر حزب توده می نوشتند که ما بزودی با شالهایتان شما را بر بالای تیر های چراغ برق بردار خواهیم کرد .

اینان این مطلب جعلی را برای کلیه علما می فرستادند !!!

۳- دسته ای بودند که تا آخرین نفس به حمایت از مصدق پرداختند .
سید رضا زنجانی ، طالقانی * جعفر غروی از ایشان بودند . ایت الله زنجانی بعد از کودتا در زندان محبوس شد و بعد از مدتی که آزاد شد نامه های دکتر فاطمی را به مصدق می رساند و قبل از کودتا زمانی که مصدق خواست سمتی برای محاسبات اقتصادی به وی بسپارد ، وی از این امر سر باز زد و گفت که می ترسم قصوری حاصل آید و مردم آنرا بر پای مذهب بنویسند !!

( نسل ایشون احتمالا منقرض شد )

و اما آیت الله کاشانی ...

انصافا نمی شه توی هیچ کدوم گذاشتش ، آیت الله کاشانی در ابتدا در راه نهضت بود و بعد از مدتی آرام آرام فاصله گرفت تا آن زمان که بعد از کودتا کاملا پشت کرده بود به مصدق !!
نقش وی غیر قابل انار است همانطور که نقش حزب توده در آغاز غیر قابل انکار است و جمعیت ۳۰ تیر که به حمایت مصدق بلند شدند نیز از تلاش های وی بوده است ولیکن همین مطلب موجب غرور وی شد . بطوریکه وی خواستار تعیین عده ای از وزرا توسط وی بود که مصدق مرتبا می گفت : توصیه این و آن را نفرمائید چراکه نه در شان شماست و هم انعکاس منفی ای در پی خواهد داشت . اگر انحرافی می بینید بگویید و ....

گویا غرور ایشان تا حدی پیش رفته بود که وقتی فردی به وی مراجعه می کند تا از انحرافات اظهار نگرانی کند وی پاسخ داده بوده تا زمانی که من هستم ، اگر چوبی نیز جای مصدق باشد اتفاقی نمی افتد .
در مجله مصور اطلاعات مورخ ۱۰ فروردین ۱۳۳۲ از قول وی نوشته : مصدق فردی است پنهان در پشت نقاب تزویر و آزادی خواهی و مستبدی است که می خواهد به دوران قبل از مشروطه برگردد و به خیال خداوندگاری افتاده !! در حالیکه شاه مرد تربیت شده و عاقلی می باشد !!!

از دیگر دلایل منحل کردن مجلس توسط مصدق بر اساس رفراندم رئیس مجلس بودن کاشانی بود ، چراکه وی از پذیرفتن و مطرح شدن بسیاری از لوایح که به قدرت بیشتر مصدق کمک می کرد جلوگیری می کرد !!

هرچند بعد از کودتای ۲۵ مرداد کاشانی به مصدق نامه داد تا حمایت خویش را اعلام کند ولی مصدق در جوابی عجیب گفت : من به پشتیبانی ملت مستظهر هستم ، والسلام !!!!
حال آنکه در کودتا ۲۸ مرداد این ملت به صحنه نیامدند و براستی سوال است که آیا در دفعات قبلی بخاطر کاشانی می آمدند ؟!!؟ این پرسشی است که خود نیز پاسخش نمی دانم .

بعد از کودتای ۲۸ مرداد کاشانی به گرمی زاهدی را در مجلس در آغوش کشید و از نمایندگان خواست تا این مهمان عزیز را گرامی بدارند !! هرچند عده ای اعتقاد دارند که احمد آرامش مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار را از طرف روزولت ، رهبر کودتا ، به آیت الله کاشانی نیز داده و بعد از آنکه خود کاشانی در لعلامیه ای که در رادیو قرائت شد گفت زاهدی یکی از طرفداران جبهه ملی است این ظن قوی تر نیز شد .

هرچند کاشانی چندی بعد در مصاحبه با روزنامه المصری در پاسخ به اینکه آیا سرنوشت مصدق مستحقش بود ؟!؟ گفت : خداوند عادل است و این نتیجه ی عدل خداست !!
اینها تنها گوشه ای از سخنان کشانی در باب مصدق بود !!

پی نوشت و یاد آوری ۱ : کاشانی در ۲۳ اسفند سال ۴۰ فوت کرد و شاه در ۱۸ اسفند به ملاقات وی رفته بود !!
پی نوشت و یاد آوری ۲ : شاه در کتاب خاطراتش به این مطلب اشاره کرده که گروه فدائیان اسلام که در اعترافاتشان گفته بودند که فرمان قتل کسروی و خیلی های دیگر مثل رزم آرا را از خود آیت الله کاشانی گرفته بودند و برنامه ترور مصدق را نیز داشته اند که موفق به خنثی کردن آن شده .

مخلص کلام

در هر حال من معتقدم که از تهمت های نا مسلمون بودن و بی ذکاوت بودن و عدم تدبیر و ... گردی بر دامن این پیرمرد بزرگ نخواهد نشست و ذره ای از اهمیت وی در تاریخ ایران کم نخواهد شد و نامش تا ابد جاودان خواهد بود و البته که عقیده دارم که ستایش گری من و امثال من و قهرمان سازی از وی و پوشاندن  معایت وی خود خیانتی است ولی اعتقاد دارم که نقد بر وی باید منصفانه باشد چه آنکه بقول شاعری که نامش را نمی دانم :

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را..................................... تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

پی نوشت و یادآوری : دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در تبعید خویش در روستای احمد آباد فوت کرد و وصیت کرده بود تا در ابن بابویه تهران در کنار شهدای ۳۰ تیر دفن شود ولی دولت پهلوی از این مطلب جلوگیری کرد ....
---------------------------------------------------------------------------

چیز خاصی نمی خواستم بگم ، فقط اگه مطلب طولانی بود خیلی شرمنده ام و اگه ضعیف بود بیشتر شرمنده ام . تا یادم نرفته بگم که با شنیدن بسته شدن اعتماد ملی دوباره تف انداختم به این دنیا ؛ اگه تداوم داشته باشه مطلب بعدی در مورد روزنامه مذکور خواهد بود !!

یه چیز هم به اون دوستانی که در این هفته کلی نسخه پیچی برای وضعیت من کرده بودند بگم که دوستان ، با حلوا حلوا کردن ، دهن شیرین نمی شه !!!

مانی
نظرات 27 + ارسال نظر
محبوبه سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ب.ظ http://dandooneh.blogfa.com

هورااااااااا مهم اینه که نظر گذاشتن رو باز گذاشتی لطف اش به همینه .... اما باز مثل همیشه کارت بیست ...

کامنت بستن که معموله از طرف ما ولی تا این حد هم عجیب نبودا :d

شما لطف داری ....

محبت سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:34 ب.ظ

سلام اقا مانی.حال شما؟راستش مطلبتون خیلی تخصصی بود یعنی من در حد خیلی کمی نسبت به این موضوع اطلاع داشتم و ازتون ممنونم برای پستتون.منم باهاتون مواقفم به نظر من مصدق واقعا مرد بزرگی بود و تا ابد هم میمونه.در هر حال موفق تر باشید.قربان شما.فعلا

انشالله سر فرصت بعدا بخونیدش نظرتونو باز بگید چون واقعا تخصصی هم نبود چون من اصلا رشتم تاریخ و نیست تاریخ فقط اینترست من هست ...

ولی ممنون بابت سر زدنتون

نیما سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:28 ب.ظ http://nimazn.blogfa.com

هیچ نظر مستقلی راجع به مصدق ندارم . شنیده ها از دوران ولایت ایشون بر فارس بسی مشکوکه ٬ همینطور اشاره شاه به عدم پذیرش نخست وزیری پس از شهریور ۲۰ از سوی مصدق و منوط کردن آن به نظر سفارتهای انگلیس و روسیه ( منبع : پاسخ به تاریخ)

در کل من هیچ وقت به یک تصمیم قطعی راجع به شخصیت مدرس نرسیدم بعلاوه نقل قولی دارم از کسی که به صداقت ایمان دارم (صداق هدایت): که میگه مصدق پدر همه عوام فریبهای دنیاست !

یادت باشه گفتم شنیده ها !

پاسخ به تاریخ شاه که خیلی مضحکه انصافا در متن هم اشاره کردم بهش که مصدق رو عامل انگلیس معرفی می کنه و ...

صادق هدایت هم نظرش محترمه ولی آیه منزل نیست ِچه اونکه مصدق در انتخاباتی که بر گذار کرد برای مجلس حق رای رو از بی سوادان گرفت و فکر می کنم این خودش یه نوع دهن کجی به عوام هست . اونم اون زمان که کل با سوادای مملکت ۱۵ درصد جامعه رو هم تشکیل نمی دادن .

خودم هم در اواخر متن اشاره کردم که مصدق هم عاری از اشکال نبوده ولی خدامتش و کارهای بنیادینی که انجام داد کفه رو شدیدا سنگین کرده براش !!

سکوت شبانه سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:54 ب.ظ

... کرملین به این مسکوویچ ها پهن هم نمی خواست بده !!

میبینی مانی چقدر حادثه های دنیایه بزرگ ما تکراریه ...

آره واقعا ...

آدم ساده سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:00 ب.ظ http://www.adamesade.blogfa.com

خوشحالم بالاخره تونستی یه مطلب توی یه راستا و با یه محور بنویسی خیلی به اطلاعاتم اضافه کرد ممنون
در مورد متن نظری نمیتونم بدم چون علمشو ندارم
در مورد خط آخرت هم میتونم بگم دیگه چی کار نکردم ؟ میخوای فردا دستت بگیرم بریم خواستگاری؟

نگرفتی چی شد :d

همزاد سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:02 ب.ظ

مطلب جالبی بود. نمی دونم در موردش چه چیز بیشتری بگم.
خوبیش از این لحاظ بود که مثال های جالبی داشت. بعضی تیکه هاش هم خیلی خوب بود:d
اینکه اعتمادملی تا این مدت هم مجوز داشت موجب خوشحالیه. فقط من که دلم واسه اش تنگ می شه. خوبی دیگه اش اینه که روسیاهی ذغال بیشتر ثابت می شه

نگفتی دقیقا کدوم تیکه هاش :d

نیست که عادت کردم ازت نقد طولانی بخونم رو اون حساب ...

بازم ممنون

باران سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ب.ظ

چیز خواستی ندارم بگم چون کلا باتاریخ حال نمیکنم .ولی بااینکه طولانی بود خوندمش .در این زمینه ازتو انتظار میرفت مطلب اینطور ارایه بدی . واقعا خوب بود.( بهونه ای شد برای خوندن اینجور مطالب). موفق باشی وشاد

آدم خالی بند ... :d

نغمه سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.melodyekalamat.blogfa.com

سلام
من همیشه تاریخم بیست بود(سر کلاس چشم دیدنم و نداشتن)
ولی الان هرچی میخوندم بیشتر میفهمیدم چیزی یادم نیست(احتمالا همونا چشمم کردن)
ولی اطالاعات خوبی بود
ببخشید اگه دیر سر میزنم
مدتی کم نت میام
برقرار باشی

ممنون از لطفتون

محمد چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام مانی جان.داداش مشتاق دیدار.ممد کاتالم(پی اف و آبیدلان و ...)
مانی جان در مورد مشروطه خیلی سوالها داشتم که با این مطلبت کامل برطرف شد بیشترش.
اما بحث من باهات یه چیز دیگه ای هست.از قبل از انتخابات میخواستم باهات مطرح کنم که نشد.کلا چون آدم منطقی هستی برام عجیب هست این نوع دیدگاهت.
سر فصل صحبتم در مورد شیخ اصلاحات هست و این همه کینه و دشمنی که تو داری باهاش.هنوز قبل از انتخابات رو یادم نرفته.
خیلی عجیب و بد در موردش صحبت میکردی که اصلا به نظر من به قلم شما نمیخورد!
انتخابات گذشت و رای ۳۰۰هزار تایی کروبی خیلی چیزهارو نشون داد از دشمنی و کینه نظام علیه این آدم.کسی که به عقیده من نظام رو با حمایت همه جانبش تو سال ۷۶ از خاتمی دو تیکه کرد.
البته خیلی بحثها هست سر کروبی...
اما یه سوال ازت داشتم.بعد از انتخابات خیلی اتفاقها افتاد...
عیار خیلیها معلوم شد.به شخص از موسوی اصلا خوشم نمیومد اما الان نظرم ۱۸۰ درجه عوض شده.
همچنین کرباسچی که با سکوتش ازش متنفر شدم.
خوشحال میشم نظرت رو در مورد کروبی بعد از انتخابات بدونم.مرسی
موفق باشی!

والا ممد جان ، من به شخصه که مشکلی با کروبی ندارم . من مشکلم باتفکرات حاملش هست .

توی مقاله ستون پنجم دقیقا اشاره کردم که این آقا در طول تاریخ شایدم قدمش مثبت بوده ولی نتیجه بدست اومده همیشه منفی بوده .

شاید این بحث رو حضوری بکنیم بهتر باشهولی مخلص کلامم اینه که اون شخصیت لازمه رو برای پیشبرد اهداف اصلاحل طلبی به علت کارنامه سیاهش نداره .

مژگان چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ق.ظ http://mkh67.blogspot.com

اولا که پست قبلی بی نظر ماندیم.ماند بر دلمان تا بگوییم.چه قد این عکس و متن با هم می خوند و این انتخاب قشنگ باعث کیفور شدنمان شد.

دوما تاریخ سال 32 که هیچ خاطرات کلاس انقلاب ایلامی نیز مرور شد.قبول شدی ایشالا دیگه :d

سوما به روز شدیم همین جوری

چهارما سایه عالی مستدام!با دوستان سر میزنید مشعوف میشویم.

اون عکسه کهخودش صدتا مثنویه :d

در قسمت روحانیت یه مقدارشو توی کلاس گفته بودم & درسته .

سر زدم ؛ ولی کامنتو بعدا میذارم .

چهارما عمرا ... :d

[ بدون نام ] چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ق.ظ

من نرسیدم کامل مطلب رو بخونم و به خاطر همون مساله دارم می رم مسافرت تا شنبه که حتما راجع به موضوع کامنت می ذارم

اما من موندم دیگه چی به تو بگم .؟ یعنی چی ؟یعنی ما درکت نمی کنیم و کشیدیم کنار و از بیرون گود حرف می زنیم و شعار می دیم؟ شده تا حالا اشاره کنی ما عمل نکنیم ؟ آخه تو چی مد نظرته بگو من خودم به شخصه همونطوری باهات رفتار کنم
عزیز من قبول کن خودت هم نمی دونی چی می خوای.به سلامتی تماسمون رو که جواب نمی دی پیاممونم که بهت نمی رسه ی کار کنیم ما ؟ دهنمون تلخ شد

تو هم نگرفتی چی شد ... :d

تماس ها رو هم احتمالا دیگه با خاموش کردن گوشیم که از دیروز شروع کردم تا مدتها ( نا معلوم ) پاسخ نمی دم .

یا هو

محمد حسین نجفی چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ق.ظ http://mohamadhn.blogfa.com

اون نظر من بودها خودت مشخصاتم و ویرایش کن

نیما چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:02 ق.ظ http://nimazn.blogfa.com

به ایران بدون کودتا فکر کردی ؟! اگر ۲۸ مردادی نبود آیا نفوذ روز افزون حزب توده (منکر این که نمی تونی بشی!) نمی تونست ما رو به دوستان مسکو پیوند بده ؟! اونوقت خطر ایران کمونیست بیشتر بود یا ایران نیمه ازاد پهلوی ؟!

توجه داری که جمهوری هایی که از کمونیسم توبه کردن ٬ حتی خود روسیه ٬ هنوز هم عددی نیستن !

نمی گم ما الان عددی هستیم ولی هرچی باشیم وضعمون از برادران ترکمن ٬تاجیک ٬اذربایجانی ٬ قرقیز و ازبک بهتره !

احتمالش بود ؛ من این رو رد نمی کنم ولی یه مطلب مهم هم اینه که حزب توده در بین دانشجویان شدیدا رواج داشته .

مطلب مهم بعدی هم اینه که جبهه ملی هم انصافا حزب کمی نبوده و تظاهرات های بزرگی رو برگذار کرده و با توجه به رویه لائیک حزب توده ؛ مطمئنا علمای اسلامی با کمترین احساس خطری خودشون دست بکار می شدن و نمی ذاشتن حزب توده به جایی برسه ولی این احتمال رو هم می دم زیر درفش سرخ سینه می زدیم ...
ولی به یه مسئله توجه کافی نکردی حاجی ؛ اونم اینکه ، در ایران قشر بزرگی در حال رفتن به خارج بودن ؛ امثال همین دکتر قریب و ... کسانی بودن که در اون زمان برگشته بودند و چون تربیت شده غرب بودند افکار ضد کمونیستی داشتند و به محض شکست جبهه ملی اومدن نهضت آزادی رو درست کردند .

یه مطلب جالب تر دیگه اینه که اون سری یه مثال برات زدم که اون نویسنده یه معلمی میاد سر کلاسشون می گه معتاد نشید و ....
یه جو ضد توده هم در بین قشر ملت بوده و حتی آل احمد هم در کتاب غرب زدگیش می گه من داشتم با جمعیت ملیونی تظاهرات می کردم دیدم پشت ما سربازای روسی واستادن و حمایتمون می کنن و اونجا بود به خودم اومدم و ....

منکر قدرت این حزب نمی شم ولی اگه دقت کنی بعد از 28 مرداد این حزب دیگر هیچوقت طرفدارانی در کشور پیدا نکرد ...

همزااد چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:09 ق.ظ

آخه واقعاْ نمی دونم دیگه باید چه بگم. به خصوص در مورد این یکی که به یه موضوع خاص اختصاص داشت. ولی در عوض خیلی بیشتر می شه در موردش گفت.
تائید یا تکذیب و افزودن غمی بر غم دیگه. چه جالبه که عادت کردیم به همدردی های همیشگی.
هر چند واقعا یه مشکل بزرگ جامعه ما ناآگاهی از تاریخشه. ادعام نمی شه ولی نسبت به همسن ها که گریزان از تاریخن باز وضعم بهتره...
در کل فعلا رجوع می دم به یه اس ام اس که چند روز قبل واسه اکثر کانتکام ارسال کردم تا دو ماه بعد که دست بشویم از این دنیای غریب(نت):‌
بدینوسیله در پی رسیدن به ته خط و در پی تهدید ... به دلیل آسودگی روحی از هر نوع بحث اعتراض و کلا چند بعدی بودن به مدت یک سال انصراف می دهم!

راستی مانی دقت کردی تا به حال به عناوینی که برای نوشته هات انتخاب می کنی؟‌بعضی هاش خیلی خوبه مثل قضیه ی خدا شدن یا باز بودن بن بست و خیلی های دیگه. ولی این آخری ها خوب نبودن.مخصوصا حرف بی خود و وقتی که شوت هستیم:d ، نمی دونم چرا، ولی خود من مواقعی که مشکل دارم برای عناوین جذاب بیشتر مواقعی هست که از بین چند تا عنوان می خوام یکی رو انتخاب کنم یا اینکه کلاً توجهی نداشتم به عنوانش و عجلتاً ( یا هر کلمه ی درست دیگه!) بخوام بنویسم...(الان اینجا من در نقش یک کارشناس ظاهر شدم!:D)
راستی ماجرای دانشگاه و کمیته ی انضباطیش و اینا! چی شد؟!

راستش میثا جان تیتر های انتخابی من اکثرا پیشینه ذهنی ندارن ؛ یعنی وقتی می خوام شروع کنم یهو بنظرم میاد تیترش این باشه .

تنها تیتری که در مورد نظر قبلی داشتم ، تیتر آخرین پرده شیخ اصلاحات بود که وقتی این کلمه رو کرباسچی در فیلم کروبی زد به ذهنم خطور کرد که چه جمله مناسبیه وگرنه باقیشو همین قبل نوشتن یهو میاد توی ذهنم :d

ولی نقد رو هم قبول دارم که گاها خیلی خوب در میاد تیتر ها و گاها ضعیف و حتی خیلی ضعیف ....

کمیته انضباطی هم تا دو ماه دیگه وضع مشخص می شه . جدیدا به این نتیجه رسیدم وضعیت این عطریانفر و نبوی و ابطحی که روشن بشه در وضع ما هم تاثیر خواهد گذاشت . یعنی اگه رافت اسلامی بخوره بهشون ما هم هکذا می شیم ولی اگه نخوره ... باید خیلی خوش شانس باشیم :d

آ*ن*ت*ی*گ*و*ن*ه چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ق.ظ http://ghajarie-coffee.blogsky.com/

مصدق !!!
هیچ وقت نتونستم درکش کنم ...
در موردش زیاد خوندم و ازش هم زیاد شنیدم ...
هم نظر اونایی رو که باهاش موافقند و هم نظر اون هایی رو که باهاش مخالفند ...
ولی چیزی که واضحه اینه که استواری اش و اعتقاد راسخش به هدفی که داشت ستودنیه ...

ممنون خانوم !

ده خرس چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:51 ب.ظ

سلام برادر حاجی

طولانی بود کامل نخوندمش ولی دم شما گرم که انقدر به تاریخ اهمیت میدید ! ( ‌آخه من عاشق تاریخم )

تونستی راجع به قبایل سزخپوست موهاکیان و علی الخصوص بروبچس قبیله سو یه سری اطلاعات در اختیار دوستان بذار‌!‌!‌!‌!

دوست دارم و شاد باشی

اینو کی اینجا راه داد ؟!؟!

برو در خونتون بازی کن بچه ... :d

تو این خراب شده رو از کجا یافتی ؟!؟!

ما بیشتر دوستت داریم .

ده خرس پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 ب.ظ

با سلام

اولا که طبق رسومات قبیله سو ؛ خودمان آمدیم و کسی ما را به قبیله شما راه نداد و نیازی به اجازه نیز نداریم ! ( با عرض شرمندگی )

در مورد بازی کردن هم به قول معروف آدم کجا خوشه اونجایی که دلش خوشه ! (‌ در کنار شما دوستان )

این وبلاگ را نیز طبق هنر و استعدادهای جوانان سرخپوست علی الخصوص قبیله سو که اینجانب ریاست (سوء برداشت نشه ) آن را یدک میکشم از طریق بو کشیدن یافتیم ! ( البته بلا نسبت )

بازم دوست دارم وشاد باشی . . .

آوین پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ب.ظ http://dardastebad.blogsky.com

سلام خیلی اطلاعات خوبی بود مرسی تاریخم زیر خط فقره نمی تونم نظری بدم بازم ممنون

احسان پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:52 ب.ظ http://loveeee.blogsky.com

سلام ... مرسی عزیزم در مورد تعریفت لطف داری ... نوشته خودم بود ...
نمی دونم منظورت رو نفهمیدم در مورد کاریکاتور ولی این تحلیلت هیچ ربطی به سیاست نداشت هااااا ...
بارم مرسی که سر زدی ...
راستی این مطلبت واقعا عالی یود به نظر من مصدق یک اسطوره بود با اهداف خیلی والا ... و می دونم مانند او دیگر برای ایران نخواهد بود ... به قول تو تف به این کشور که پله پله همه چیز رو از این ملت میگیرند ...

پریسا مهاجر جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:27 ق.ظ

متنتو خوندم .دوبار!
خب اطلاعات خوبی بود مخصوصا برای من که به تاریخم علاقه دارم .
ولی ای کاش یه 20 سال می اومدی جلو تر .نمی دونم شاید چون منم مثل خیلی های دیگه تورو یه جورایی صاحب نظر می دونم تو این مسائل، دلم میخواد راجع بهشون بنویسی .راستش من اطلاعات نسبتا کاملی در باره ی دهه ی 60 و 70 دارم ولی از تحلیلشون عاجزم. یعنی اگه راستشو بخوای اتفاقات این دو دهه به قدری برام غریبه که بعد چند سال هنوز تو شوکم یه جورایی باورم نمی شه.
به هر حال خوشحال میشم اگه یه پستم در این باره ازت ببینم استاد.

:d

ممنون از لطفتون ، فقط جساراتا من شما رو می شناسم ؟!؟!

رافونه جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ب.ظ

دیگه اصلا تاریخ برام جذابیتی نداره یا بهتر بگم از اول هم نداشت.

من که به شخصه نه گذشته داشتم نه حال دارم نه آینده

از گذشتگان مون هم جز بدبختی چیزی بهمون ارث نرسیده حالا مرور کردنش چه دردی دوا می کنه

رضا جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:17 ب.ظ

آقا مانی ِ در مورد اونی که دوستش داری ، و به ما تیکه می اندازی .
شما آدم رو تحویل نمی گیری بعد می خوای من و امثال من چیکار کنیم !؟!؟

سه روزه دارم بهت زنگ می زنم یا بر نمی داری یا خاموشی .
باور کن این راهی که می ری اشتباهه ، اون داره بازیت می ده ...

رضا هیچوقت نمی خوام اون جمله آخرت رو حتی به شوخی بهم بگی .
امیدوارم دفعات بعدی متوجه باشی چی میای می نویسی .

بای

خوزه جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:19 ب.ظ

الان پیش رضا هستم ، گفتم یه ذره فحش هم من بهت بدم .
بخدا دیوار بود تا حالا آب شده بود . بسه بابا خودت که می دونی این روزا آدم نمی تونه حتی به چشماش اعتماد کنه

چرا انقدر به حرفاش اعتماد داری ؟!؟

کم پیدا بودی ...

فکر کردم آدرس وبلاگو کم کردی ...

اون با همه تفاوت داره . اینو نمی دونم چرا درک نمی کنید .

بذاریدراحت باشم ، تنها بودن با خودم بهتر از دوستانی هست که فقط نسخه پیچی چشم بسته می کنند ..

محمد حسین نجفی شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:04 ق.ظ http://mohamadhn.blogfa.com

خوندمش. حرفی ندارم یعنی ترجیح می دم حضوری حرف بزنیم البته اگر حضرت والا رخصت دیدار و بار عطا کنند

فعلا اگه تلفن جواب ندادم دلخور نشید تا بعد ...

از زندگی شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ب.ظ http://ahmadnia.net

سلام به روی ماهتون!
تعجیه. نمیدونم چی باعث شد که کامنت نذارم چون یادمه همون موقع که کامنت شما رو دیدم اومدم اینجا سر زدم و این یادداشت جالب تون رو هم دیدم. خلاصه شما به بزرگواری تون ببخشین :)

ما که نمی بخشیم .

رسول دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:19 ق.ظ http://rasoul.ir

مطب خیلی خوبی بود
ولی بنظر من قضاوت در مورد مصدق و کاشانی باید زمان بگذرد...
شاید ما بدلیل دیدن آخوندهای کنونی خیلی به کاشانی بدبین باشیم
در مورد این دو خیلی داستان ها است .بعضی ها میخوان بگن به کلی نهضت بر دوش کاشانی بوده و عده ایی هم میخوان نقش کاشانی رو انکار کنن
شاید وقتی که دیگر آخوندی در این سرزمین حکمفرما نباشد بتوان قضاوت بهتر و عادلانه تری کرد مانی...

از نظر من نقش کاشانی غیر قابل انکاره ...

بابک دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:39 ب.ظ http://vebneveshteha.blogfa.com/

سلام
جالب بود وکامل
هر چند در مورد این موضوع من مطالب زیادی خوانده ام
و تمامی این مطالب را می دانستم
اما حس غریبی به من می گوید که مصدق در شب 28 مرداد مجبور به انتخاب شد
انتخاب بین ایران کمونیستی در دامان شوروی و ایران سرمایه داری در دامان آمریکا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد