مانی
متن زیر بنا به قول به همزاد عزیز و گیر های هولدن و تاکید چند ماه پیش محمد عزیز نگاشته شده ، هرچند که مطالب فوق تقریبا مطالبی است که ماه ها پیش در دانشگاه توسط بنده ایراد شده بود ولیکن نوشتنش از برای ما بی منفعت هم نیست !!
============================================
منابع مطلب زیر :
============================================
کلیات
باید قبل از شروع هر چیزی تاکید بکنم که فارغ از تفکر شخصی بنده ، نقش دکتر شریعتی درانقلاب ایران غیر قابل انکار است .
به اعتقاد نگارنده انقلاب ایران سه رهبر داشت :
شریعتی بنظر میاد اولین فردی هست که جامعه شناسی دینی رو پایه گذاری کرده و به شخصه اسلام سوسیالیستی ای که دکتر در عمل آنرا از جهات انقلابی بودن و دیدگاه های اقتصادیش بسیار عزیز می دید رو معلول در جو زمان می دانم .
هرچند که خود شریعتی بر افکار غربی به شدت نقد وارد می ساخت ولیکن افکار سوسیالیستی در اندیشه های وی بوضوح مشخص است و با وجود تاکید خویش بر آنکه نباید به اسلام شکل ملیتی داد گاها کار را به تصورات گاها ضد ملیتی از سوی وی می کشاند و همه اینها را شاید بتوان در آنجا بیشتر تشخیص داد کهوی اعتقاد دارد که اسلام را باید بصورت ایدئولوژی مطرح کرد نه یک دین به طور صرف !!
بالاتر به جو دانشگاه ها و زمان دکتر اشاره کردم که شاید دلیل محبوبیت دکتر را در این میان بتوان در آن یافت که دکتر اولین شخصیتی است که کراوات می زند و سیگار می کشد و جای مهر نمازی بر سرش ندارد و تسبیح دانه درشتی نیز در دست ندارد و بگونه ای از اسلام دم می زند که کمتر کسی باور می کرد که اساسا بین اسلام و کروات هم می توان رابطه ای بر قرار کرد !!
نوشتن کتب مختلف از دکتر باعث ایجاد روحیه شهادت طلبی ای در سرتاسر ایران شد و جنبش های مختلفی که در سرتاسر ایران بدین موجب براه افتاد خود گواهی بر این مدعاست .
ترجمه کتاب ابوذر از عبروت سحار ( درست گفتم ؟!؟! ) که خودم بطور وحشتناکی به این کتاب معترض هستم از سوی دکتر شور هیجانی بالایی رو در کشور براه انداخت و گروهایی با نام ابوذر که در شهر های مختلف ایجاد شدند بدلیل جو شدیدا انقلابی آن کتاب با شور فراوان به امید پیروزی براه افتاد که متاسفانه عمر دکتر کفاف نداد تا جلوی افراط ها و تفریط هایی که بعدها از افکارش شد را بگیره ...
چه آنکه گروهک هایی مثل فرقان هم که دست به ترور های وسیعی در سطح بزرگان انقلاب زدند کاملا متاثر از افکار دکتر بودند ... !!!!!
شریعتی با 3 گروه مخالف همیشه رو به رو بود :
جبهه سرمایه دار
کاملا بدیهی است وقتی فردی در همه کتاب هایش به شدت با حمله به سرمایه داری و دیدگاه های لیبرالیستی و اگزیستانسیالیستی با مخالفت هوادارن آن دیدگاه ها رو به رو شود .
کتاب ابوذر حامل یک پیام است و آن هم اینکه اسلام از دید شریعتی یعنی ابوذر ؛ شخصیتی که به همه چیز معترض است و همواره با دعوت گدایان شام به دربار معاویه موجبات درگیری می شده و روحیه انقلابی وی همیشه موجبات آزار سرمایه داران می شده ...
ساواک
شریعتی در سال 51 تا 52 تحت تعقیب ساواک بود و در این مدت زندگی مخفیانه ای داشت و پس از گویا دستگیری پدرش مجبور به معرفی خود به شهربانی شد و 18 ماه در زندان بود و بعد از آزادی با پاسپورت علی مزینانی از کشور خارج شد که خود این مبحث پر از بحث است که آقای اوستا در کتاب فریب بزرگ قرن ما به شدت با مستمسک شدن به این مطلب که چگونه می شود ممنوع الخروج بود و با پاسپورت جعلی مزینانی از کشور خارج شد ....
که با احترام به ایشان و جناب نیما خان که شدیدا زیر بیرق این کتاب سینه می زنند اعتقاد دارم جدا از بی انصافی نگارنده آن هیچ دلیلی برای همکاری دکتر با ساواک وجود ندارد و منطقی هم نیست چنین تصوری چراکه دکتر هیچ گامی در هیچ یک از مراحل زندگیش به نفع ساواک بر نداشت !!!
روحانیت
هرچند اقلیتی از روحانیون مانند آیت الله طالقانی را می توان یافت که با دکتر نه تنها روابط بسیار حسنه ای داشتند و در همه امور در کنار وی بودند ولی اکثریت روحانیون چه در گذشته و چه در حال با شریعتی روابط بسیار تنش زایی داشتند و عدم وجود یک سخن موثق از آیت الله خمینی درباره ی وی نیز این ذهنیت را تقویت می کند که وی هم روی خوبی با شریعتی نداشته ...
اعتقاد شریعتی بر اینکه در تشیع صفوی عالم شیعه پس از سالها در رکاب سلطان باید سینه بزند و با نوشتن این سطور گاه روحانیون را تا حد مرتد شمردن وی ( توسط آیت الله مصباح ) پیش می برد :
من گاندی آتشپرست را بیشترلایق شیعه بودن میدانم تا آیتالله بهبهانی و بدتر از او علامهی مجلسی را و چهمیگویم؟ مجلسی سنی است و امام احمد حنبل...از او شیعهتر است. گورویچ یهودیماتریالیست کمونیست از مرجع عالیقدر تقلید شیعه حضرت آیتاللهالعظمی میلانی...به تشیع نزدیکتر است.
با تمام این اوصاف گر واقع بینانه بررسی کنیم در میابیم جهان بینی متفاوت دکتر با روحانیت از تشیع موجبات این مسئله شده و اگر هم دکتر روحانیت را از مثلث زر و زور و تزویر می شمارد به آن دلیل است که اعتقاد دارد این روحانیت از روحانیت علوی فرسنگ ها فاصله دارد و با پیش کشیدن بحث باز فهمی دینی و تعریف مجدد همه الفاظ و لغات دینی خود گناهی نا بخشودنی را گویا مرتکب شده و با انتشار اسلام شناسی از سوی وی موجبات انتقادات بی رحمانه ی مرتضی مطهری می شود و مرتضی مطهری با مطرح کردن اینکه تاریخ اسلام و اسلام شناسی نیاز به تخصص دارد و با خط به خط ایراد گرفتن از نوشتار های دکتر سعی می کند به نوعی با فریاد نفس کشی می طلبیم میدان را برای مبارزه آماده کند و بعد از پاسخ شریعتی در این باره که نیاز است روحانیت تحقیقات بیشتری بکند و در منبرها بداند چه رسالتی بر دوش دارد و وگرنه باید اسلام منحی روحانیت را مطرح ساخت گویا به این کسوت مقدس !!! توهین کرده !!
کار بقدری بالا می گیرد که در همه جا پخش می شود که در حسینیه ارشاد از بلندگوهاش صدای علی ولی الله در اذان شنیده نمی شود و دست بسته ( به شیوه اهل سنت ) در آن نماز می خوانند بقول اقای حکیمی گویا کسی نبوده که بگوید ای عوام نادان خود حداقل یکبار زحمت بکشید خودتون برید ببینید واقعا این چنین است ؟!!؟
شریعتی با مطرح کردن این مطلب که خاک بر سر عالمی که بخواهد با گل کردن میان عوام به نانی برسد و باید فاتحه دین را بعد آن خواند از سوی مرتضی مطهری متهم به ساده انگاری می شود و با مطرح کردن این موضوع که شیمی قدیم خاک را به زر و شیمی جدید نفت را به کود تبدیل می کند و تشیع صفوی از خون تریاک می سازد بطوریکه حسین که برای نجات اسلامش به پیش رفته را به نوعی شکل می دهد که برای جرعه ای آب از جلادش با گریه درخواست می کند ... خود را تبدیل به فردی ضد روحانیت می کند که همه نقد هایش خارج از منطقی است و ...
نقد های سنگین دکتر به علامه مجلسی بعنوان فردی شیاد و آخوند درباری سلطان حسین هم خود گناهی نا بخشودنی دیگریست که با برچسب نهضت آزادی بودن وی دیگر نور علی النور می شود و هرچقدر هم دکتر با جملاتی مانند ، روحانیت زیر هیچ قرار داد استعماری ای را امضا نکرده و با تمجید از موسس حوزه علمیه قم برای بخشش خویش کار کافی ای نمی کند !!!
هرچند این مطلب برای دکتر چندان هم بد نشد چه آنکه
سخن کوتاه آنکه این سخن که شریعتی ضد آخوند بوده از نظر نگارنده بسیار بی انصافانه است چراکه دکتر صرفا با ارتجاع روحانیت و موجبات عقب ماندگی مردم بودن مشکل داشت و رسالت عالمان دینی را فراتر از اینها می دید ...
مخلص کلام
علی شریعتی سرانجام در انگلستان به طرز مشکوکی فوت کرد و از خود کتاب های زیادی را بر جای گذاشت و شخصیت غیر قابل انکار وی در شکل دهی انقلاب و حتی رونق پیدا کردن رشته ی جامعه شناسی همه و همه از ملاک هایی است که فارغ از عقایدش نقش وی را برجسته می سازد و بهتر می بینم تا با نوشتن جمله ای از کتاب تشیع علوی تشیع صفوی اش کار را به پایان ببرم چه آنکه قلم هم عاجز گفتن حقیقت دکتر است :
تشیع علوی توسل برای تکامل است و تشیع صفوی توسل برای تقلب
چند پی نوشت :
دکتر یزدی و قطب زاده و احسان شریعتی در حال حمل تابوت دکتر
مانی
=================================================
سخنان هفته :
================================================
مانی