دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

دست نوشته های یک مانی

دست نوشته هایی از سوی کسی که بر عکس بسیاری ، فکر می کند . دست نوشته هایی شامل : تاریخ ، سیاست ، جامعه و ...

عوامفریبی در قالب فاشیسم !!!

عوام فریبی در قالب فاشیسم !!!


خوزه گاست در کتاب طغیان توده ها مطلب جالبی را اشاره می کند :

در سندیکالیسم و فاشیسم برای نخستین بار انسانی پیدا شده است که نمی خواهد برای مواضع خویش دلیل و برهان بیاورد ؛ بلکه صرفا در پی تحمیل عقاید خویش است . پدیده غریب و تازه این است که حق غیر معمول بودن یا بی دلیلی به عنوان حقی خواص شمرده و مطرح می شود !!!

تعبیرات احمدی نژاد در دفاع از وزرای کابینه اش در شامگاه پنجشنبه مرا بیاد جملات بالا انداخت ، آنگاه که در جملاتش بارها از مفاهیمی چون :


انقلابی هستند ایشون

از جنس این کار هستند 

بسیار انسان نجیب و شریفی هستند 

و ... استفاده کرد و شاهکار تشبیه لنکرانی به هلو بدرستی این تصور را ایجاد می کرد که محمود احمدی نژاد کمترین توجیهی برای وزرای برکنار شده و تازه انتصاب شده اش در چنته ندارد و با اصطلاحات دهن پر کنی و کلی تنها سعی در تحمیل عقاید خویش بود .



نیک اگر بر وزرای پیشنهادی وی بنگریم یک پارامتر بروشنی به چشم می خورد و آن هم حرف شنو بودن است !!

انتخاب وزیر زن نیز از دیگر راهکارهای پوپولیسمی ایشان است که کمترین دلیلی در پشت آن ندارد ، نگارنده اعتقاد ندارد که زنان شایسته مدیریت نیستند ؛ بلکه اعتقاد دارد این تنها پرده ای از نمایشی عوام فریبانه است که محمود احمدی نژاد با متوسل شدن به آن سعی در ایجاد مقبولیت برای خویشتن دارد ؛ چه آنکه در دفاع از وزیر زن پیشنهادیش می گوید :


در ارزیابی بیماری ها خانم ها به خاطر حجب و حیایشان بیماری شان را از همسرشان هم پنهان می کنند؛ اگر محیط برایشان فراهم نمی شود. گفتیم یک مدتی خانم متخصص درجه یک بیاید جایی که خانم ها چک شوند. خانم ها اگر سالم باشند جامعه سالم خواهد شد. چرا که فضای عفت خانم ها باعث شده دچار مشکل شوند. وزیر بهداشت باید خدمات را آنقدر گسترش دهد که هر سه ماه یکبار چک شوند؛ و این خانم فوق تخصص زنان را دارند.


حال کسی نبود بپرسد که مگر وزیر زن شما می خواهد سی و اندی میلیون زن را چک آپ بکند که نیاز بود که یک زن وزیر بهداشت شود و اصلا چه ارتباطی بین حجب و حیا و نجیب بودن زنان با وزیر زن وجود دارد !؟!؟ از سوی دیگر تفکرات کاملا فمنیستی در انتخاب این زنان به چشم می خورد و کمترین وجهی برای مدیر بودنشان در نظر گرفته نشده و این تنها نمایشی از ادای دموکرات بودن و تساوی حقوق و زن و مر است که ایشان براه انداخته ...


کوتاه کلام ؛ آنچه که مسلم است آنست که تفکر القایی و بی دلیل پذیری ای که در شریان های دولت عدالت جریان دارد موجبات گسترش پینوکیو های وطنی می شود ؛ گو آنکه برکناری وزیر اطلاعات و محمد باقر لنکرانی و صفار هرندی و دانش جعفری و اژه ای تنها به دلیل مخالفت با افکار فردی بود که افکار خود را مساوی با افکار تمام ملت ایران می داند !!


مانی


==========================================


امروز داشتم فیلم زمانی برای مستی اسب ها  رو بعد از سالها که در سینما دیده بودم رو می دیدم ؛ فیلمی که از ساخته های بهمن قبادی هست ، فیلمی ارزشمند که بر چند محور می چرخد و شخصیت مظلوم مادی ( پسر بچه ی عقب مانده ای که پدرش در مرز ایران عراق در حین قاچاق بر روی مین رفت و مادرش را در کودکی از دست داده و .... ) تنها گوشه از بدبختی ها و مصائب اقلیت کرد ایران را نشان می دهد . 


فیلم بقدری قوی ساخته شده و در داستان پردازی و گفتار ها قوی است که بارها چشمان شما را تر خواهد کرد !


اینم خودم از مادی گرفتم :



========================================


دیشب ساعت 8:30 رفتم همون جایی که آریا رو دیدم ؛ جاییکه خدا رو دوباره پیدا کردم .

محو آن مکان بودم که صدای ضبط ماشینی منو به خودش آورد :


نه خزون نه بهار انگاری روزگار ، تو رو از دل من می رنجوند !! 


مانی

حرف بی خود ...

حرف بی خود ... !!


اون روز یه یارویی کنار خیابون وایستاده بود و داد می زد ، داریوش 88 ، داریوش 88 و رفیقمون که کنارمون بود برگشت گفت فکر کنم برای تبلیغ احمدی نژاد باید بگیم دزدگیر 88 و امروز ظهر وقتی اومدم خونه و کانکت شدم و صحبتای عطریانفر و ابطحی رو خوندم بنظرم برای دادگستری ایران هم بد نیست بگیم پرونده ساز88 .


هرچند وقتی شنیدم نبوی در دادگاه تنها به گفتن جمله ی من به موسوی خیانت نمی کنم بسنده کرده ، حداقل پیش دل خودم یه قلم عفو روی تاثیرات زیادش بر غیر قانونی شدن نهضت آزادی کشیدم و حتی وقتی صحبت های عطریانفر رو خوندم بیش از پیش بر گفته های ابطحی تاسف خوردم . 


نه اینکه فشار وارده بر ابطحی رو رد بکنم و خواستار استقامت بیشتری ازش بوده باشم ؛ نه ، به هر حال هرکسی یه ظرفیتی داره و اصلا هم منطقی نیست که لنگم رو روی اون یکی لنگم بندازم و بگم بابا مردک یه چک خورده زده زیر همه چیز ...


نه ؛ من وقتی صحبت های ابطحی رو می خوندم احساس کردم هر کدوم از حرفاش تحت تاثیر فشار های وارده بوده باشه ؛ این جمله چنین بویی ازش بر نمیاد :


(( خاتمی حق نداشت ظرفیت اصلاحات را به پای موسوی بریزد حتی موسوی هم این ظرفیت را نداشت. ))


ابطحی از همان زمان که خاتمی از میر حسین حمایت کرد ، با همین عقیده به سمت کروبی رفت و اساسا کوچک انگاری موسوی توسط ابطحی این براورد را ایجاد می کرد که حتی ابطحی نیز به خاتمی به این حمایت معترض است . 

تا امروز اعتقاد داشتم کلیه افکار اصلاح طلبی در ایران شکست خورده است و نسخه آن پیچیده است ولی بعد از خواندن این صحبت ها اعتقاد خویش رو محکم تر کردم ، حتی مستحکم تر از قبل تا حداقل بتونم دینی که امثال حجاریان و بچه های نهضت آزادی و ... در شکل دهی افکار من داشتند رو ادا کنم .
خواندن جملات ابطحی باز هم مرا بیاد سخن زنده یاد مهندس بازرگان انداخت که در دادگاه نظامی شاه در حدودای سال 43 رو به رئیس دادگاه گفت :

(( به شاه بگوئید که ما آخرین گروهی هستیم که اینگونه و بر اساس قانون اساسی با شما رفتار می کنیم و بعد از ما هیچ گروهی با شما اینگونه نخواهد بود . ما توقع داریم این مطلب را به عرض بالاتری ها برسانید !!! ))


(( فارغ از گوینده جمله ؛ انصافا پر مفهومه !! ))


===============================================


الحمدالله که به لطف یمن تحریم های هوایی توسط دول غربی که بنا به تسخیر لانه جاسوسی در 30 سال پیش صورت گرفته ، حوادث هواپیمایی کشور کم کم از حالت حادثه یه اتفاق یومیه تبدیل داره می شه که جای این سخن گهربار واقعا اینجا خالی بود : سفیر جمهوری اسلامی ایران در روسیه «توپولوف» را هواپیمای بسیار امنی خواند که آمار سقوط آن در مقایسه با تعداد پروازهایش در دنیا از «ایرباس» کم‌تر است.


======================================

فکر کنم آپ بعدیم برای 5 روز بعد باشه و یه آپ هم 28 مرداد در سالروز فاجعه شوم کودتا خواهم داشت . 


قبل از اتمام پست هم از طه و آیسان طاهاایننا  ؛ پوریا ؛ باران و سعید ؛ رامین ؛ نیما ؛ محمد و سمیرا ( که دومیش شرایط اضطرار پیش اومد و نیم ساعت قبل از قرار پیچید ، تازه بدون راهنما هم پیچید !!! )  که دعوت تولد منو پذیرفتند و اومدن بی نهایت ممنون .

از دوستانی هم که توی فروم های مختلف و اس ام اس و تلفن و کامنت های همین وبلاگ برای تبریک گفتن استفاده کردن ، بی نهایت ممنون ؛ فراموش نمی کنمشون .

مانی

==================================================

ویرایش متن : متاسفانه خبر دار شدم ، همسر دوست عزیزم ؛ علیرضا روحنده که در آستانه بچه دار شدن هم بود بطور ناگهانی امروز فوت کرده ، واقعا وقتی یاد عکساشون می افتم خیلی ناراحت می شم . 

نمی دونم علیرضا اینجارو می بینه یا نه چون می دونم بعضی وقتا اسمشو سرچ می کنه ولی امیدوارم خدا بهش صبر بده ، واقعا فکرشو می کنم می بینم خیلی سخته !!

نخبه گرایی و ایران !!

انتخابات هم تمام شد و رو سیاهیش موند برای ذغال و و خوشحالم که در این دنیای سیاسی بالاخره مردی پیدا شد که با پایمردی و  حفظ اخلاق و انسانیت در عین صداقتش حاضر شد تا همه حیثیت و اعتبارش رو وسط بذاره و بدور از گزافه گویی اثبات بکنه برعکس بسیاری از سیاستمداران هنوز هم می شود پاک بود و راست گفت !!!

سر تیتر مقاله فعلی ای رو که دارم می نویسم شاید نتونه کل مقاله رو ساپرت کنه ولی باور بفرمایید این مغز معیوب سرخورده عاجز از تیتر دیگری بود !


==================================

نخبه گرایی و ایران 

 

دو هفته پیش بود که فرصتی شد بعد از مدتها چندین ساعت با طه عزیز باشم و در مورد افکار سوسیالیستی و چپ هم صحبت بشیم و طه با وجود انکار علاقش به مبانی سوسیالیستی ، اساسا با مطرح ساختن ایدئولوژی های اقتصادی و بر پایه تعاونی بودن اقتصاد جوامع سوسیالی تنها راه نجات رو در این وادی جستجو می کرد و با وجود یه سری انتقاداتی که من متوجه سوسیالیسم کردم باز هم طه از خر شیطون پیاده نشد که نشد !!


بعد از اون روز تا یه مدتی خیلی این مسئله فکرم رو مشغول کرده بود که چرا اساسا فارغ از افکار چپ ، چرا کلا افکار نخبه گرا در ایران هیچگاه پیروز نشده ؟!؟!


شاید تفاوت نگرش من و طه در زمینه سرمایه باعث می شد به نقطه مشترکی نرسیم ، طه اعتقاد داره که سرمایه باید برای تولید در طبقات پایین بکار بره ( حالا اگه اشتباه می گم خودش بیاد توی کامنتا تصحیحش کنه ) ولی من اعتقاد دارم که سرمایه اساسا خودش مولد هست و در نحوه توزیعش سرمایه دار مختار هست و صرف وجود سرمایه توسعه و رفاه میاره و ...


ولی مردم عوام که اصلا مبانی اقتصادی رو نمی شناسند و نه می دانند لیبرالیسم چیست و نه می دانند سوسیالیسم چیست که حالا بخوان مبانی اقتصادیش رو بدونن ، چرا حتی کششی به این سو ندارند ؟!؟ ( کششی به حتی مواجه شدن و آشنایی با این مسائل )


مسئله ای که در گفتگوی من و  طه نقطه وحدت بود این بود که چرا اساسا افکار سوسیالیسم و بطور کل چپ نخبه گرا هست و این مسئله تنها محدود به این خط مشی فکری نمی شه و افکار بعضی گروه های اسلامی مانند نهضت آزادی هم در همین راستا هست و اساسا نخبه گرایی محض این گروه ها هیچگاه مجال خود نمایی در قدرت جامعه رو نمی تونه ایجاد کنه !!


من نه فردی مذهبی هستم و نه اصلا فردی ملی گرا هستم ولی به گروهک نهضت آزادی از نظر بینش فکری علاقه دارم و تقریبا کلیه روشنفکران فعلی و پنجاه ساله گذشته ایران از افرادی بودند که با این حزب ( ملی گرا ها و بعد ها ملی مذهبیون ) تعلق و یا وابستگی داشتند ولی با همه این ها به نتیجه خوبی نرسیدند و گاها از حکومت و دولت ها طرد شده اند .

 

صریح تر منظورم رو می گم و اون هم اینکه من همیشه به منطقی بودن انسان اعتقاد داشتم و شاید از دلایل رئال بودنم همین مسئله بوده باشه ولی اگر فرض بگیریم که واقعا تقلب صورت گرفته در انتخابات رقم نا چیزی بوده و جناب احمدی نژاد باز هم چیزی در حدود 20 میلیون رای آورده باشد ، براستی چه دفاعی از هرگونه  اپوزوسیون فکری می کنیم ؟!!؟

 

به کروبی نقد زیاد دارم ولی اگر براستی میزان آرا کروبی زیر  یک درصد آرا بوده باشد ، تنها نتیجه فکری ای که می توانیم استنباط کنیم آیا جز این هست که مردم ایران اساسا آنقدر احساسی هستند که 4 سال کار حزبی یک فرد نیز نتواند حتی یک درصد آرا را هم  کسب کند !؟؟!

 

براستی چه خصیصه ای در ایدئولوژی های چپ و لیبرال و حتی روشنفکران دینی است که مردم اینگونه از آنان گریزانند و به مردی پناه می برند که بقول موسوی موجودی شگفت انگیز است که زل می زند به دوربین و می گوید سیاه سفید است !!! 

 

حال شما این مغز نشتی دار را یاری کنید و بگویید دلیل این مسئله چیست ؟!؟ شاید دم دست ترین دلیل روشن نبودن حرف های روشنفکران و سوابق نه چندان خوب ایشان در میان مردم باشد و آنجا که ملت برای احمدی نژاد بخاطر پیش کشیدن  قضیه جزایری و رفسنجانی کف و سوت بلبلی می زنند خود هزار دلیل برهان باشد که خلایق آنچه لایق !!!

 

و شاید هم همان تفکر سنتی که هنوز موجود است و اساسا بت ساختن از آنکس که در بالا است موجبات این فرار عوام از ایدئولوژی های دیگر باشد ، این مطلب را بیش از این باز نمی کنم و با گذاشتن این عکس همه ی حرف هایم را در این باره خلاصه می کنم :

 



عکس فوق تصویر مردی را نشان می دهد در نماز جمعه دو هفته  پیش تهران که با حضور آیت الله خامنه ای برگذار شد .


فارغ از هر زنده باد و مرده باد ( تقلید یه آهنگ معروف شد ) وقتی به عکس توجه بیشتر می کنم و می خوام روانکاوی این فرد رو انجام بدم یک پارامتر خیلی توجهم رو جلب می کنه و اون هم عمق ارادتی هست که این فرد نسبت به خطیب مذکور داره و اصلا یکی از دلایل افسردگی فعلیم دیدن این عکس ها هست که بشدت منو از جامعه ایران نا امید می کنه و شاید تنها پیام انتخابات ایران در صورت عدم تقلب در آن یک جمله به روشنفکران و کلیه کسانی که با برنامه ریزی بر روی نخبگان خواهان تغییر هستند ، باشد و آن هم این بود :


Game Over


 اینبار بر خلاف متون قبلیم از خودم چیزی نمی گم و فقط چند تا صحبت پایانی رو می کنم :

  • از همه اون اقلیت خاموشی که قبل انتخابات به من می گفتند که انتخابات فرمایشی هست و انقدر زور بیخود نزن یه تشکر می کنم که درس بزرگی رو در زندگی به من داند . پس زنده باد اقلیت خاموش !!
  • با توجه به اینکه جریان حاکمه خود را نماینده امام عصر و خدا می داند و مخالفینش را از دین برگشتگان در چاه ظلمات می داند و با توجه به خطر اخراج این حقیر از دانشگاه از خداوند استدعا دارم که مرا از شر هوادارانش در امان بدارد .
  • یه شرمندگی عظیم هم دارم نسبت به شهدا ، انتخابات اخیر ایران تنها نکته مثبتی که برای من داشت عوض کردن تفکر من نسبت به جنگ بود . واقعا معضلی شده برام این فکر که واقعا اونا برای حفظ این وضعیت رفتند ؟!؟ شهدا ؛ واقعا شرمنده ایم که هنوز نفس می کشیم ؛ چون هرچقدر نگاه می کنم کمتر اثری از  شماها می بینم و احساس می کنم شما هم بازیچه شدید مثل من و امثال من که در انتخابات اخیر ...
  • بعلت افسردگی و سرخوردگی شدید بزور اهل بیت فردا می رم مسافرت ، اگر نظری گذاشتید که انشالله شنبه به بعد رویتش می کنم . ازم دریغشون نکنید .
  • دلیل ضعف این متن رو در اوضاع بد فکریم جستجو کنید و با بزرگواری ببخشیدش .

نکته : جمله دومی که نوشتم رو نمی دونم مال کی هست ولی خواستم بگم از من نیست .


مانی

آخرین پرده شیخ اصلاحات !!

آخرین پرده شیخ اصلاحات !!


دیشب قبل از شروع مناظره ؛ فیلم انتخاباتی مهدی کروبی از شبکه ی یک پخش شد که جدا از احساسی بودن و نوستالوژی وار بودنش جمله ای داشت که از دهان کرباسچی بارها خارج شد و آن این بود ؛ آخرین پرده !!!


1- مناظره دیشب محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی حقیقتا یک بازنده داشت و آن هم شخص کروبی بود !! حداقل پیش بینی شخصی من این بود که بعلت داشتن تیم قوی ؛ مهدی کروبی با سر فصل های سنگین و  غافلگیر کننده ای پای بر عرصه می گذارد و صد افسوس که چنین نشد و با شروع بحث از هاله نور در عمل خویشتن را به هلاکت انداخت و احمدی نژاد را در موضعی قرار داد تا بر اساس آن در میدان بتازد و با عوام فریبی و بکار بردن تعدادی عدد ؛ بحث را به پیش برد .

به عبارت بهتر با شروع یک بحث لمپنی این فرصت در اختیار دکتر قرار گرفت تا با کذب خواندن قضیه و گفتن اینکه این سخنان به اداره کشور ربطی ندارد و من تصور می کردم شما با برنمه های اقتصادی و مملکت داری وارد بحث شده اید ، کل ده دقیقه صحبت کردن کروبی را سوخت کند !!!


2- یک مطلبی که احمدی نژاد با گفتنش کل شرکای کروبی رو آچمز کرد این بود ، رئیس جمهور خودش باید کارشناس باشه و همه چیز رو نسپاره دست کارشناسان و مشاوران .

ظاهر جمله بسیار ساده است ولی در عمق آن مفهومی نهفته است و آن هم اینکه جناب کروبی ؛ بر فرض اگر شما پرزیدنت این ملت شدید هم می خواهید همه چیز رو بر گردن مشاورانتون حواله بدید ؟!!؟ چگونه است که وقتی چند آمار کاملا کذب در مقابل شما قرار می گیرد شما عاجز از ایراد گیری هستید ؟!؟! بقول دوستی ؛ باید یه فرقی بین رئیس جمهور ایران با شیوخ عرب باشد که نه از سیاست چیزی می دانند و نه از اقتصاد و همه مسائل مملکتشان بر عهده تیمی از وزیران و مشاوران است !!

براستی جناب کروبی در مجامع بین المللی هم زمانی که در مقابل دوربین ها و خبرنگاران قرار خواهند گرفت  هم اینگونه می خواهند دست یاری به سوی مشاوران دراز کنند !؟!؟


3- کروبی چندین و چند بار پای امام و رهبری را در سخنانش به میان کشید و در قبال سیاست ها و اصول نظام کاملا رهبری را به میان کشید و با اعلام اینکه رهبری باید مسائل هسته ای و سیاست خارجه را تعیین کند به راحتی زیر شعار خویش زد !!

گویا ایشان فراموش کرده بودند که با شعار تغییر در قانون اساسی آمده اند و تغییر در قانون اساسی تنها با نظر و اجازه رهبری قابل اجراست !! ( قابل توجه اون هوادارایی که می گفتند کروبی بر عکس میر حسین می خواد از خط امام کمی فاصله بگیره )


( عکس این برادرمون رو برای این گذاشتم که قیافش گولاخه !!!!!  )


4- قضیه شهرام جزایری هم که تیر خلاص بود بر پیکر کروبی ، وقتی به هاشمی رفسنجانی لقب دزد بدن در حالیکه تنها یک دهه از این شعار می گذرد (( مخالف هاشمی مخالف رهبر است مخالف رهبری دشمن پیغمبر است )) پس وای بحال کروبی که هنوز پای بر عرصه نگذاشته جزایری را اینگونه بر رخش می کشند و زندان و شکنجه در بنیاد شهید را چنان بر فرقش می کوبند که کمترین پاسخی در قبالش نتواند بدهد !!


5- هرچند که مطلب روزنامه ی اعتماد ملی راجع به همسر احمدی نژاد کمی خود زنی از سوی احمدی نژاد هم بود ولی گفتن این مطلب که من اطلاعی نداشتم و در مقابل گفته ی احمدی نژاد که شما چگونه از روزنامه خویش خبر ندارید و می خواهید رئیس جمهور هم بشوید !؟؟ کمر کروبی را شکست !!


6- بارها پریدن کروبی در صحبت های احمدی نژاد ( دقیقا همان اشتباه دکتر در مقابل میر حسین ) کاملا وجهه مقبولی رو در بحث به احمدی نژاد بخشید و برعکس میر حسین که نه تحت تاثیر خنده های بی دلیل احمدی نژاد قرار می گرفت و نه از جمله ی تکراری اطلاعات غلطی به شما دادن عصبی می شد ؛ مهدی کروبی با بر افروختگی تمام هم نن جونش را وسط کشید و هم خود را اکابری خواند که خواستار گرفتن الگو از احمدی نژاد است و هم با پرخشاگری و گفتن اینکه من که اوراق ندارم و ... کاملا خویش را از لحاظ روانی باخت .


7- هرچند احمدی نژاد هم دیشب چند اشتباه محرز داشت ، من جمله دانشجویان ستاره دار ؛ نرخ بیکاری که بر اساس آمرهای منتشر شده جمعیت فعال سالانه کاملا گفتار احمدی نژاد شکل کذب بخود می گرفت ؛ خرید هواپیما از اسرائیل که قضیه اش را در زمان امام بطور کامل کذب خواند ( به همراه کروبی ) که بنا به استناد های محمود طلوعی در کتاب شاه در دادگاه تاریخ و استناد به خاطرات چند افسر آمریکایی من جمله مک فارلین و شخصیت منوچهر قربانی این قضیه مثل اظهر من الشمس هست !! 

اشتباه دیگر احمدی نژاد که کروبی با بی سیاستی کمترین اشاره ای بدان نکرد آن بود که احمدی نژاد در سلسله آمار های جعلی خویش به صادرات نفت و گاز اشاره کرد ؛ جاییکه بجای آنکه کروبی پای مشاوران و کارشناسان را وسط کشید ، باید به این اشاره می کرد که جناب پرزیدنت ، وقتی مبالغ و میزان قرار دادهای نفتی و گازی شما محرمانه است ، چگونه به این میله ها و اعداد اطمینان باید کرد !؟!؟


8- در مقایسه کوچک بین مناظره میر حسین با پرزیدنت و در مقابل کروبی با پرزیدنت بنظر می آید اگر منصفانه نظر دهیم ، میر حسین به مراتب با برنامه تر بود در مناظره و قضیه مشایی و کردان و عدم آتو داشتن در دست احمدی نژاد همه و همه برگهایی بود که برنده مناظره را میر حسین می دانست !! حتی پرش های چندباره احمدی نژاد در صحبتهای میر حسین و آن انگشت معروف همه و همه در شکست آن شب احمدی نژاد حجت بود و صحبت تاریخی میر حسین مبنی بر اینکه ؛ شما چیزی از خود من گیر نیاوردید و به هواداران من گیر دادید !! کاملا احمدی نژاد را آچمز کرد !!

در طرف مقابل شاید باید کروبی را خوش شانس بنامیم که احمدی نژاد رحم کرد و به قضیه زنان کروبی و بخور بخور وی در سازمان حج و بنیاد شهید و تحصن ملت در مجلس ششم و کرباسچی و عبدی و ... گیر نداد !!

بعبارت ساده تر اگر مبنای پیروزی میر حسین را در چند جمله بتوانم خلاصه کنم بی شک آن است که میر حسین با شروع بحث از سیاست خارجی و به چالش کشیدن احمدی نژاد و در آخر هم با نقد کشیدن دولت وی و داشتن لیستی از تخلفات دولت موجبات برتری خویش را فراهم کرد ، در حالیکه کروبی با شروع لمپنانه ای که داشت ورق را به احمدی «زاد از همان نخست داد و بعد از عدم نتیجه گیری از این باب ، با یک پرش ناشیانه به اقتصاد آنجا نیز خویش را ناکام یافت !!


9- دیشب به شخصه خطر انتخاب شدن مرحله ی اول انتخابات توسط احمدی نژاد رو حس کردم !!


مانی


==================================================


خیلی متن طولانی ای شد ، امیدوارم حوصله بکنید و بخونیدش ؛ بازم مثل همیشه چند خط از خودم و والسلام !!


الان که درگیر امتحانات دانشگاه هستم و شاید تنها خوبی امتحان داشتن اینه که می تونی وانمود کنی علت بعضی از ناراحتی هات امتحاناست و  بدی امتحان داشتن اینه که فکر می کنن علت همه ی ناراحتی هات امتحانه ...!

زیر دوش آب گرم ، آب سرد را باز می کنی ، بیشتر و بیشتر.. یکهو.. یخخخ.. از این سردتر نمی شه دیگر ؛ اطمینان پیدا می کنی که این سرما ، دیگه روت اثر نداره ؛ آب ِحرف هایی که روی سرت خالی شد ، خیلی سردتر از این حرف هاست . اینو واقعا این هفته تجربه کردم !!!

هرچند که بقول یه بنده خدایی اینکه رومئو و ژولیت چی می خوان مهم نیست ، مهم مخاطبه !!


راستی تا یادم نرفته تولد سعید  و یار غارشون خانوم باران رو تبریک می گم !!


نظر هم بدید ، باعثه دلگرمیه !!

مانی

تقدیم به شیخ اصلاحات ، همانکه از حماقت خنجر می زند !!

یه دوستی چند روز پیش توی دانشگاه برگشت به من گفت که شما وبلاگت رو هروقت عصبی می شی آپ می کنی ؟!؟ حالا ما هم بر فرض همین مسئله ؛ گویا باید آپ کنیم و مطلبی رو تقدیم به سمبل ستون پنجم بکنم !!


===============================================


خنجری از جنس حماقت !!


حکایت کروبی ، بیشتر حکایت آن خاله خرسه ی معروفی است که وقتی دید حشره ای بر روی دوستش نشسته ، خواست از سر لطف آن حشره را از جایش تکان دهد تا دوستش براحتی بخوابد ولی با برداشتن سنگی و پرتاب آن به سمت حشره موجبات مرگ دوستش را فراهم کرد !!


شخصیتی که در اوائل دهه هفتاد ، در زمان حضورش در بنیاد شهید و صیغه کردن عده ای زنان شهدا اولین ضربه را بر پیکره روشنفکران اصلاح طلبان وارد کرد ؛ هرچند در آن زمان اصلاحطلبی به معنای فعلی نبود ولیکن این حرکت از سوی فردی که خود را حامی یک سری از آزادی ها مدنی می دانست ، سخت سنگین بود !!


شیخی که در زمان ریاست مجلس ششم ، در زمانی که هم قدرت در دست اصلاح طلبان بود و هم مجلس ؛ مانع به ثمر رسیدن خیلی از طرح های نمایندگان اصلاح طلب که خواهان اصلاحات در شورای نگهبان و ارگانهای تحت امر رهبری و سیستم فاسد اطلاعاتی بودند شد و با اظهار نظرهای بی موقع عواطف و احساسات عمومی مردم را نسبت اصلاح طلبان تحریک میکرد و آب را به آسیاب جناح راست می ریخت .


شیخی که حقیقتا یار دوازدهم اصولگرایان بوده و با ادعای اینکه من لر و ساده هستم از هیچ ضربه ای علیه اصلاح طلبان فروگذاری نکرده است و وقتی بیاد می آورم که با حمله ی آمریکا به عراق وی با اعلام تئوری اتحاد با عراق و مقابله با آمریکا موجبات فراری شدن عامه مردم از اصلاح طلبان شد ، بیش از پیش علاقه پیدا می کنم تا با دائی جان ناپلئونی دیدن قضیه ؛ اعتقاد پیدا کنم که جنگ زرگری وی با شریعتمداری را باور کردن ساده انگارانه است !!!


هرچند ضربات مهلک ایشان به همین جا ختم نشد و شعار پنجاه تومان که حقیقتا توهین به شخصیت حتی عامه مردم بود و نمادی از پوپولیسم فکری به شمار می آمد خود باعث ایجاد زمینه ای شد که هم آرای اصلاح طلبان شکسته شود و هم اینکه اصلاحطلبان تا مدتها مورد تمسخر اصولگرایان قرار گیرند و بعد از اعلام ایجاد حزب از سوی وی و یاری خواستن از مردم برای پیشنهاد نام برای حزبش ، با واکنش تمسخر آمیز از سوی هفته نامه یاللثارات ( که از تحجر رو دستش نخواهد اومد ) قرار گیرد و این هفته نامه پیشنهاد دهد :


نام را بگذارید انجمن پنجاه تومنی بگیران مبارز !!



بعد از ایجاد حزب کذایی اعتماد ملی ، وی باز هم موجبات شکسته شدن آرای اصلاح طلبان در انتخابات شوراها و مجلس شد .


گویا این روز ها هم شیخ اصلاحات که حقیقتا معلوم نیست این لقب را بر چه مبانیی بر وی گذارده اند در تلاش است تا میر حسین موسوی را تخریب کند و سخنرانی های وی و خانوم کدیور و آقای کرباسچی در سه نقطه مختلف کشور در مورخ 23 و 24 اردیبهشت خود گواه این است که هرچقدر میر حسین تلاش می کند تا دولت نهم را نقد کند ، شیخ اصلاحات با آن همه دب دبه و کب کبه در تلاش برای تخریب میر حسین است !!!


براستی که هسته مرکزی اصلاحطلبان خاتمی است و لاغیر و حمایت صریح خاتمی از میر حسین خود بر همه چیز حجت است و این وسط شیخ اصلاحات جز افتراق آرا و موجبات رای آوردن مجدد احمدی نژاد گویا هدفی ندارد و شاید بی مناسبت نباشد که بگویم ؛ ما را به خیر تو امید نیست ، شر مرسان !!


مانی 


==============================================


این هفته یکی از پر مشغله ترین هفته های عمرم بود و بجون جفت بچه هام  ( ! ) قسم کل ساعتایی که توش خوابیده باشم رو جمع بزنم ، به زور 30 ساعت بشه و خبر خوشحال کننده داخلش هم آزادی طه عزیز بود .


خوب یه چند خط هم با اجازتون درد و دل کنم و رفع زحمت کنم !!


چند وقته هر سری که سقوط می کنم ، سعی می کنم بلند بشم و خودمو بتکونم و از نو شروع کنم . این سقوطایی که می گم خیلی منو می شکنه و بدجور روم تاثیر می ذاره ... نمی دونم تا کجا باید رفت ، ولی می دونم باید رفت ، اونم نه تا وسطاش ، تا آخر آخرش .

گله ای نیست ؛ خودم خواستم اما این فاصله خیلی عذاب آوره و بعضی وقتا می گم شاید یه جای کار اشتباه دارم می کنم و ولی هرچی می گردم این اشتباه رو پیدا نمی کنم !!


شاید مغزم دچار نشتی شده !! مگه نه ؟!؟!؟ ( این مگه نه ضمیرش یه نفر بود که خودش می دونه کی هست زیاد روش گیر نکنید و از فرصت هم سو استفاده نکنید و بگید آره )


بی نهایت ممنون که یاوه نامه این سری رو هم می خونید . 

نظر هم بدید باعث دلگرمیه !!


مانی 

آزادی

آزادی


این مطلبی که می خوام امروز بگم رو خیلی از دوستان قدیمی توی وبلاگ مرحومم خوانده اند ، که با چرخش روزگار و تکرار اون به یک شکل دیگر در دانشگاه دقیقا تکرار شد .


یادمه تقریبا سه سال پیش حدودای آذر ماه سال 85 بود که تقریبا هفته ای دو بار با جمع کردن پول توجیبی هام و رفتن به میدان انقلاب و چرخیدن در انواع مغازه هایی مثل انتشارات گوتنبرگ و امیر کبیر و ... خرید چندین کتاب سعی می کردم از وقت های آزادم نهایت استفاده رو ببرم .


یکبار در کنار یکی از این کتاب فروش های دست فروش بودم و داشتم کتاب هایش را ورق می زدم که خانومی در کنارم ایستاد و درخواست انجیل کرد . وقتی فروشنده در حال گشتن داخل کارتن هایش بود تا انجیل یوحنا را پیدا کند و به وی دهد ، خانوم جوان که گویا توجهش را کتاب در دست من جلب کرده بود با لحنی پرسشی گفت ، به این چیزها علاقه دارید ؟


عرض کردم بله ، که همین صحبت ها و نگرش حکومتی و تئوری های حکومتی به درازا کشید و دست آخر با گفتن جمله ای بطور جد مرا متعجب و عمیقا متاثر کرد . 


گفت که قصد مقیم شدن در آمریکا را دارد و وقتی پرسیدم چرا گفت برای آزادی ، برای اینکه اینجا آزادی نیست . پرسیدم آزادی را در چه می بینی و گفت : آزادی حجاب ، آزادی روابط دختر و پسر و اینکه اگر به خانه دیر بروی کسی تو را باز خواست نکند که کجا بودی !!!


همانجا بود که برای بار نخست بر خود لرزیدم !!!


مطلب مشابه بعدی صحبتی بود که با یک دانشجویی در همان روز نحس که وصفش در پست قبلیم آماده بود بطور ضمنی پیش آمد و با گفتن این صحبت از طرف من که فردی در کلاس قبلی از حکومت شاهنشاهی دفاع کرده بود و آنرا بهترین شیوه حکومت دانسته بود آغاز شد که  تحیر فراوان من زمانی همراه شد که فرد مورد اشاره با گفتن این جمله که آن حکومت بهتر بود سخن آغاز کرد و با محکوم کردن عدم وجود آزای حجاب جمهوری را به سطل آشغال پرت کرد !!!


حالا اینکه اساسا مسئله حجاب چقدر مورد اهمیت است و تا چه حد از اولویت هاست بحثی جدا است و مقوله ای جدا را می طلبد ولیکن براستی هدف از اعتراضات و نقد ها گرفتن آزادی حجاب و دست در یقه ی جنس مخالف راه رفتن است ؟


وقتی من نوعی که دانشجو هستم از لزوم نهادینه شدن دموکراسی به عنوان زیر ساخت توسعه سخن می گویم و نا گهان با فردی رو به رو می شوم که مدعی عدم وجود دموکراسی است و خواهان آزادی است ولیکن دموکراسی را در این چیز ها می بیند و حکومت مطبوعش رضا خانی و شاهنشاهی است و چنان با شور و شعف از آن تعریف و تمجید می کند مانند آنست که پارچ آب سردی را بر فرق سر من ریخته اند .


وقتی که قشر دانشجو به این نتیجه می رسد که حکومت شاهنشاهی ایده آل و دموکراسی را در آزادی روابط و حجاب می بیند باید یقه نخبگان و روشن فکرانی را گرفت که بی شک در این تفکر سهم بسزایی داشته اند و ای کاش قشر روشن فکر در تبیین اهداف کمی فعال تر بود !!


آیا براستی هدف و تلاش بچه های انجمن های مختلف دانشگاهی که حتی زحمت چاپ مطالبی بدون مجوز را به خود می دهند و پیه همه چیز را بر تن خود مالیده اند و تلاش آن همه شخصیت های تبعیدی و زندانی و فوت شده ، آزادی روابط بوده ؟!؟


هرچند که جهالت ها و تندروی های مربوط به عناصر خشک و متحجر در پرداخته شدن این تفکرات بی سهم نیست !!


(( توضیح عکس : عکس فوق را تقریبا دو روز پیش زمانی که ماشینم را می خواستم در کوچه ای با نام بخشنده در نزدیکی های دانشگاه امیر کبیر پارک کنم و به دانشگاه مذکور بروم،  گرفتم که در آن نوشته شده : بی حجاب محتاج نگاه کردن دیگران است ، مرگ بر بی حجاب !! ))


مانی


=============================================


یه چندتا مطلب خیلی کوتاه بگم :


1- از دوستان بخاطر ضعف مطالب اخیر شدیدا عذر می خوام و گناه بی شک گردن قلم قاصر و عجز کلامی من است . به همین دلیل خواهشا انتقاداتون رو بگین از نوع نوشتارم .


2- اگه مشکلی پیش نیاد آپ بعدیم در مورد مزاحمت های خیابانی هست .


3- چند روزه هیچ خبری از یه عزیزی ندارم و حس فعلیم حس خیلی بدیه !!


4- سه شنبه برای عرض تسلیت به خانواده دوست عزیزم شهروز سری زدم که بعد از مدتها این دیدار منو بگریه انداخت و وصف حال اون دقائق واقعا دشواره . 


5- بارون دیروز هم انصافا خیلی غافلگیرانه و جذاب بود !! 


6- آخر هفته خوبی داشته باشید .


مانی

زندانی به وسعت تفکر دینی ، و این است ابتکار تاریخی !!!

زندانی به وسعت تفکر دینی ، و این است ابتکار تاریخی !!!

تقریبا سه روز هست که وقت آزاد تری نسبت به گذشته دارم و بالطبع فرصت اینترنت آمدن و جستجو کردن در انواع و اقسام سایت ها برام راحت تر شده . 

خواندن خبر هایی از جمله تجاوز فلان گروه پسر به یک دختر و یا کلاهبرداری یک پزشک از 15 تا زن بیوه و مصاحبه بازیکنان و مربیان استقلال و پرسپولیس معمولا در رنج  پر بازدیدترین خبرها قرار می گیرد و اگر هم جایی بماند به انصراف خاتمی و سو گیری انتخابات به طرف میر حسین و ... ختم می شود . 


صحبت امروزم نه استقلال هست  و نه پرسپولیس و نه بزهکاری عده ای بیکار که جز دید زدن نوامیس مردم کاری ندارند و نه قرار است زنانی را بخاطر ساده بودنشان در باب کلاهبرداری های صورت گرفته زیر سوال ببرم !!

صحبت فراتر از این صحبت ها است و اینجا شاید گوشه ای از آن به انسان ختم شود ولیکن در حقیقت به کرامت انسانی مربوط است .


شاید موضوعی که باعث شد دست به نوشتن ببرم خواندن خبری بود با این تیتر :


ابتکار حماس برای ازدواج همسران شهدا


متن خبر بسیار ساده و گیراست :


پایگاه‌های خبری فلسطینی اعلام کردند، جنبش مقاومت اسلامی حماس در یک ابتکار عمل جدیدی اعلام کرده هر کس با یک زن شهید ازدواج کند، پاداش دریافت خواهد کرد.
به گزارش شیعه آنلاین، این پایگاه‌های خبری فلسطینی در ادامه افزودند: جنبش حماس با این کار قصد دارد اولا زنان بیوه و کودکان یتیم را از بی سرپرست بودن نجات دهد و دوما جوانان را به ازدواج ترغیب و تشویق کند.
این پایگاه‌های فلسطینی در ادامه نوشتند: البته حماس برای مردان و جوانانی که قصد انجام چنین ازدواجی را دارند، تعدادی شرط قرار داده است. یکی از این شروط این است که اگر ازدواج با زن شهید ازدواج دوم فرد است، باید حتما ثابت شود که توانایی اداره و سرپرستی دو خانواده را دارد. شرط دوم این است که او فردی با اخلاق و مؤمن باشد تا از روی هوس این کار را انجام ندهد.
کارشناسان مسائل اجتماعی در این باره می‌گویند: چنین طرحی می‌تواند به عدم فاسد شدن جامعه غزه کمک کند به ویژه اینکه تعداد زنان بیوه در جنگ اخیر 22 روزه ارتش صهیونیستی علیه غزه به شدت افزایش یافته است.
دسته‌ای دیگر از کارشناسان نیز این طرح را مورد انتقاد قرار داده و اعلام کردند که چنین طرحی موجب افزایش تعداد دختران ازدواج نکرده می‌شود.


لینک خبر 


لازم به تذکر است که من اساسا با روح این ابتکار شرم آور که عملا کرامت حیوانی هم در آن رعایت نمی شود مشکلی ندارم و مشکل اصلی من با این تفکر ارزش گذاری روی یک زن است !!

اینکه به جماعتی برای آنکه لطف می کنند و نمی گذارند که یک وقت خدایی نکرده عده ای زن بی شوهر بمانند جایزه بدهند نه در مخیله ی من می گنجد و نه اینکه الان قرن 5 هجری هست که بر حسب سنت رسول الله کسی بخواهد فردین بازی در بیارود و بعد هم اسمش را بگذارند فداکاری و ابتکار !!!


آری ، ابتکار است ؛چرا که  این تنها هنریست که از امتی جاهل صادر می شود ، وگرنه در هیچ مملکتی اینگونه وقاحت ها دیده نمی شود و به حقیقت که حقوق بشر برای ایشان سنگین و گنگ است و بهتر است ابتدا به ایشان حقوق حیوانی آموزش داده شود !!


طبق آمار تعداد کشته شدگاه غزه 1400 نفر بر آور شده بود ( آن هم با کلی تردید چرا که تا سه روز قبل از این آمار تعداد کشته ها کمتر از 100 نفر بود ) با فرض همین 1400 نفر ، بی شک سهمی را باید به زنان بگذاریم و سهمی را به کودکان و سهمی را به جوانان بدون همسر و نهایتا عده ای که شاید تنها یک چهارم این جمعیت را تشکیل دهند باقی می ماند که ...


هرچند من به جنبش حماس این حق را می دهم که به فکر این ابتکارات هنری بیافتد چرا که مسئولان جهاد و سازندگی ایران با صرف هزینه و تخصص بسیار ، در حال ترمیم خرابی ها هستند و دوستان حماسی با فراغ خاطر می توانند به این آسیب های اجتماعی بپردازند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


همه اینها در حالیست که اصلا هم مهم نیست که ما در آغاز سالی هستیم و باز هم اصلا مهم نیست با تورم غیر رسمی 30 درصد و رسمی 19 الی 20 درصد و گرانی های شب عید ، چند میلیون ایرانی در مقابل خانواده هایشان شرمنده هستند و باز هم مهم نیست که اصلا آیت الله مکارم شیرازی دیروز افاضات فرمودند که چهارشنبه سوری باید حذف بشه چون یه عمل بی خود هست و اصلا هم مهم نیست که محمود احمدی نژاد امروز صبح آقای مشائی که پدر عروسشان هست را به سمت دیگری نیز با حفظ سمت در وزارت ، سمت دادند و باز هم مهم نیست که زنی فحاش با نام فاطمه رجبی همسر غلام حسین الهام در طی نامه ای با لحن بسیار گستاخانه ای میر حسین را تادیب کرده اند !!


مهم آنست که با خواندن این حکایت تاریخی ، نتیجه گیری این متن را خود بدست آورید :


(( نقل است که در زمان سقوط اصفهان در زمان شاه سلطان حسین آخرین پادشاه صفوی که افغانان ، اصفهان را محاصره کرده بودند و قحطی در اصفهان بی داد می کرد ، شاه سلطان حسین و عده ای از علمای درباری داشتند در درون دربار بحث این را می کردند که اگر  کشمش در عدس پلو پف کند حرام است یا حلال !!!!؟!؟ ))



مانی


===============================================


این هم از آخرین آپ در سال 1387 .


جا داره چند تا مطلب رو تلگرفی و به سبک تست های کنکوری بگم :


1- 29 اسفند سالروز ملی شدن صنعت نفت هست ، جنبشی که مرحوم مصدق در آن نقش جدی را داشت و جا دارد از شخصیت هایی مثل دکتر فاطمی نیز در این میان یادی کنیم .


2- خیلی دلم گرفته ، بقول یکی از مطلبای پوریا ؛ باز هم انکار می کنی عطر تن ات را؟؟


3- سال 1387 شاید یکی از بدترین سال های زندگیم بود و واقعا پر از سختی و مشغله بود و امیدوارم مشابهش دیگه تکرار نشه !!


4- نکته آخر هم اینکه فقط دو سه روز به سال جدید مونده و همه خیابونا شلوغ شدن و خرید عید و حراجی های مربوطش یکی از جذابترین بخش های این ماجراست و من در عوض سعی می کنم از خونه خارج نشم و بیشتر تنها باشم ، عید هم که بشه با  عیدی  و دیدن انواع اقسام خر و گاو های عاشق که بصورت عروسک هستند و این اقوام هنر دوست ما خیلی بهشون علاقه دارن می گذره و فکر نکنم اتفاق خیلی خاصی داخلش بیافته بجاش امیدوارم عید شما یکنواخت نباشه .


تا یادم نرفته بگم ؛ مبارکه انشالله !!


موفق باشید و سربلند 

مانی