اساسا روحانیت در آن زمان به ۳ دسته تقسیم می شود :
۱- دسته ای که اصلا با دولت مصدق کاری نداشتند و دعا گوی شاه بودند . که در صدر آن آیت الله بروجردی بود . اینان چون خاندان پهلوی آزادانه فعالیت کردن در قم را بدان ها داده بود خود را مدیون صاحب سفره می دانستند و بدین جهت شاه را پادشاه کل شیعیان می دانستند !!
بطور مثال تلگرافی از آیت الله بروجردی موجود است که بعد از فرار وی به رم بعد از کودتای نا فرجام ۲۵ مرداد از شاه می خواهد تا به مملکت بازگردد که شیعیان به وی نیاز دارند . وی بعد از بازگشت شاه نیز با تلگرافی مراتب خرسندی خویش را اعلام داشت .
همچنین تلگرافی از وی موجود است که بعد از سقوط هواپیمای علیرضا وی به شاه می نویسد که چون شما متعلق به شیعیان هستید از سفر با طیاره جدا خودداری کنید !!
۲- دسته ای بودند که نه تنها هوادار شاه بودند بلکه تا می توانستند مصدق را آزار می دادند و از هیچ تلاشی برای دست به حنا گذاشتن دولت وی فروگذاری نکردند .
در راس آنان آیت الله بهبهانی بود . گویا تلاش دولت انگلیس بیشتر بر اینان بود تا بدان ها این مطلب را تفهیم کند که حزب توده در حال مسلط شدن بر کشور است !! چنان که آیت الله طالقانی می گوید که در منزل بهبهانی عده ای نشسته بودند و با جعل مهر حزب توده می نوشتند که ما بزودی با شالهایتان شما را بر بالای تیر های چراغ برق بردار خواهیم کرد .
اینان این مطلب جعلی را برای کلیه علما می فرستادند !!!
۳- دسته ای بودند که تا آخرین نفس به حمایت از مصدق پرداختند .
سید رضا زنجانی ، طالقانی * جعفر غروی از ایشان بودند . ایت الله زنجانی بعد از کودتا در زندان محبوس شد و بعد از مدتی که آزاد شد نامه های دکتر فاطمی را به مصدق می رساند و قبل از کودتا زمانی که مصدق خواست سمتی برای محاسبات اقتصادی به وی بسپارد ، وی از این امر سر باز زد و گفت که می ترسم قصوری حاصل آید و مردم آنرا بر پای مذهب بنویسند !!
( نسل ایشون احتمالا منقرض شد )
و اما آیت الله کاشانی ...
انصافا نمی شه توی هیچ کدوم گذاشتش ، آیت الله کاشانی در ابتدا در راه نهضت بود و بعد از مدتی آرام آرام فاصله گرفت تا آن زمان که بعد از کودتا کاملا پشت کرده بود به مصدق !!
نقش وی غیر قابل انار است همانطور که نقش حزب توده در آغاز غیر قابل انکار است و جمعیت ۳۰ تیر که به حمایت مصدق بلند شدند نیز از تلاش های وی بوده است ولیکن همین مطلب موجب غرور وی شد . بطوریکه وی خواستار تعیین عده ای از وزرا توسط وی بود که مصدق مرتبا می گفت : توصیه این و آن را نفرمائید چراکه نه در شان شماست و هم انعکاس منفی ای در پی خواهد داشت . اگر انحرافی می بینید بگویید و ....
گویا غرور ایشان تا حدی پیش رفته بود که وقتی فردی به وی مراجعه می کند تا از انحرافات اظهار نگرانی کند وی پاسخ داده بوده تا زمانی که من هستم ، اگر چوبی نیز جای مصدق باشد اتفاقی نمی افتد .
در مجله مصور اطلاعات مورخ ۱۰ فروردین ۱۳۳۲ از قول وی نوشته : مصدق فردی است پنهان در پشت نقاب تزویر و آزادی خواهی و مستبدی است که می خواهد به دوران قبل از مشروطه برگردد و به خیال خداوندگاری افتاده !! در حالیکه شاه مرد تربیت شده و عاقلی می باشد !!!
از دیگر دلایل منحل کردن مجلس توسط مصدق بر اساس رفراندم رئیس مجلس بودن کاشانی بود ، چراکه وی از پذیرفتن و مطرح شدن بسیاری از لوایح که به قدرت بیشتر مصدق کمک می کرد جلوگیری می کرد !!
هرچند بعد از کودتای ۲۵ مرداد کاشانی به مصدق نامه داد تا حمایت خویش را اعلام کند ولی مصدق در جوابی عجیب گفت : من به پشتیبانی ملت مستظهر هستم ، والسلام !!!!
حال آنکه در کودتا ۲۸ مرداد این ملت به صحنه نیامدند و براستی سوال است که آیا در دفعات قبلی بخاطر کاشانی می آمدند ؟!!؟ این پرسشی است که خود نیز پاسخش نمی دانم .
بعد از کودتای ۲۸ مرداد کاشانی به گرمی زاهدی را در مجلس در آغوش کشید و از نمایندگان خواست تا این مهمان عزیز را گرامی بدارند !! هرچند عده ای اعتقاد دارند که احمد آرامش مبلغ ۱۰۰۰۰ دلار را از طرف روزولت ، رهبر کودتا ، به آیت الله کاشانی نیز داده و بعد از آنکه خود کاشانی در لعلامیه ای که در رادیو قرائت شد گفت زاهدی یکی از طرفداران جبهه ملی است این ظن قوی تر نیز شد .
هرچند کاشانی چندی بعد در مصاحبه با روزنامه المصری در پاسخ به اینکه آیا سرنوشت مصدق مستحقش بود ؟!؟ گفت : خداوند عادل است و این نتیجه ی عدل خداست !!
اینها تنها گوشه ای از سخنان کشانی در باب مصدق بود !!
پی نوشت و یاد آوری ۱ : کاشانی در ۲۳ اسفند سال ۴۰ فوت کرد و شاه در ۱۸ اسفند به ملاقات وی رفته بود !!
پی نوشت و یاد آوری ۲ : شاه در کتاب خاطراتش به این مطلب اشاره کرده که گروه فدائیان اسلام که در اعترافاتشان گفته بودند که فرمان قتل کسروی و خیلی های دیگر مثل رزم آرا را از خود آیت الله کاشانی گرفته بودند و برنامه ترور مصدق را نیز داشته اند که موفق به خنثی کردن آن شده .
مخلص کلام

در هر حال من معتقدم که از تهمت های نا مسلمون بودن و بی ذکاوت بودن و عدم تدبیر و ... گردی بر دامن این پیرمرد بزرگ نخواهد نشست و ذره ای از اهمیت وی در تاریخ ایران کم نخواهد شد و نامش تا ابد جاودان خواهد بود و البته که عقیده دارم که ستایش گری من و امثال من و قهرمان سازی از وی و پوشاندن معایت وی خود خیانتی است ولی اعتقاد دارم که نقد بر وی باید منصفانه باشد چه آنکه بقول شاعری که نامش را نمی دانم :
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را..................................... تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
پی نوشت و یادآوری : دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ در تبعید خویش در روستای احمد آباد فوت کرد و وصیت کرده بود تا در ابن بابویه تهران در کنار شهدای ۳۰ تیر دفن شود ولی دولت پهلوی از این مطلب جلوگیری کرد ....
---------------------------------------------------------------------------
چیز خاصی نمی خواستم بگم ، فقط اگه مطلب طولانی بود خیلی شرمنده ام و اگه ضعیف بود بیشتر شرمنده ام . تا یادم نرفته بگم که با شنیدن بسته شدن اعتماد ملی دوباره تف انداختم به این دنیا ؛ اگه تداوم داشته باشه مطلب بعدی در مورد روزنامه مذکور خواهد بود !!
یه چیز هم به اون دوستانی که در این هفته کلی نسخه پیچی برای وضعیت من کرده بودند بگم که دوستان ، با حلوا حلوا کردن ، دهن شیرین نمی شه !!!
مانی
هورااااااااا مهم اینه که نظر گذاشتن رو باز گذاشتی لطف اش به همینه .... اما باز مثل همیشه کارت بیست ...
کامنت بستن که معموله از طرف ما ولی تا این حد هم عجیب نبودا :d
شما لطف داری ....
سلام اقا مانی.حال شما؟راستش مطلبتون خیلی تخصصی بود یعنی من در حد خیلی کمی نسبت به این موضوع اطلاع داشتم و ازتون ممنونم برای پستتون.منم باهاتون مواقفم به نظر من مصدق واقعا مرد بزرگی بود و تا ابد هم میمونه.در هر حال موفق تر باشید.قربان شما.فعلا
انشالله سر فرصت بعدا بخونیدش نظرتونو باز بگید چون واقعا تخصصی هم نبود چون من اصلا رشتم تاریخ و نیست تاریخ فقط اینترست من هست ...
ولی ممنون بابت سر زدنتون
هیچ نظر مستقلی راجع به مصدق ندارم . شنیده ها از دوران ولایت ایشون بر فارس بسی مشکوکه ٬ همینطور اشاره شاه به عدم پذیرش نخست وزیری پس از شهریور ۲۰ از سوی مصدق و منوط کردن آن به نظر سفارتهای انگلیس و روسیه ( منبع : پاسخ به تاریخ)
در کل من هیچ وقت به یک تصمیم قطعی راجع به شخصیت مدرس نرسیدم بعلاوه نقل قولی دارم از کسی که به صداقت ایمان دارم (صداق هدایت): که میگه مصدق پدر همه عوام فریبهای دنیاست !
یادت باشه گفتم شنیده ها !
پاسخ به تاریخ شاه که خیلی مضحکه انصافا در متن هم اشاره کردم بهش که مصدق رو عامل انگلیس معرفی می کنه و ...
صادق هدایت هم نظرش محترمه ولی آیه منزل نیست ِچه اونکه مصدق در انتخاباتی که بر گذار کرد برای مجلس حق رای رو از بی سوادان گرفت و فکر می کنم این خودش یه نوع دهن کجی به عوام هست . اونم اون زمان که کل با سوادای مملکت ۱۵ درصد جامعه رو هم تشکیل نمی دادن .
خودم هم در اواخر متن اشاره کردم که مصدق هم عاری از اشکال نبوده ولی خدامتش و کارهای بنیادینی که انجام داد کفه رو شدیدا سنگین کرده براش !!
... کرملین به این مسکوویچ ها پهن هم نمی خواست بده !!
میبینی مانی چقدر حادثه های دنیایه بزرگ ما تکراریه ...
آره واقعا ...
خوشحالم بالاخره تونستی یه مطلب توی یه راستا و با یه محور بنویسی خیلی به اطلاعاتم اضافه کرد ممنون
در مورد متن نظری نمیتونم بدم چون علمشو ندارم
در مورد خط آخرت هم میتونم بگم دیگه چی کار نکردم ؟ میخوای فردا دستت بگیرم بریم خواستگاری؟
نگرفتی چی شد :d
مطلب جالبی بود. نمی دونم در موردش چه چیز بیشتری بگم.
خوبیش از این لحاظ بود که مثال های جالبی داشت. بعضی تیکه هاش هم خیلی خوب بود:d
اینکه اعتمادملی تا این مدت هم مجوز داشت موجب خوشحالیه. فقط من که دلم واسه اش تنگ می شه. خوبی دیگه اش اینه که روسیاهی ذغال بیشتر ثابت می شه
نگفتی دقیقا کدوم تیکه هاش :d
نیست که عادت کردم ازت نقد طولانی بخونم رو اون حساب ...
بازم ممنون
چیز خواستی ندارم بگم چون کلا باتاریخ حال نمیکنم .ولی بااینکه طولانی بود خوندمش .در این زمینه ازتو انتظار میرفت مطلب اینطور ارایه بدی . واقعا خوب بود.( بهونه ای شد برای خوندن اینجور مطالب). موفق باشی وشاد
آدم خالی بند ... :d
سلام
من همیشه تاریخم بیست بود(سر کلاس چشم دیدنم و نداشتن)
ولی الان هرچی میخوندم بیشتر میفهمیدم چیزی یادم نیست(احتمالا همونا چشمم کردن)
ولی اطالاعات خوبی بود
ببخشید اگه دیر سر میزنم
مدتی کم نت میام
برقرار باشی
ممنون از لطفتون
سلام مانی جان.داداش مشتاق دیدار.ممد کاتالم(پی اف و آبیدلان و ...)
مانی جان در مورد مشروطه خیلی سوالها داشتم که با این مطلبت کامل برطرف شد بیشترش.
اما بحث من باهات یه چیز دیگه ای هست.از قبل از انتخابات میخواستم باهات مطرح کنم که نشد.کلا چون آدم منطقی هستی برام عجیب هست این نوع دیدگاهت.
سر فصل صحبتم در مورد شیخ اصلاحات هست و این همه کینه و دشمنی که تو داری باهاش.هنوز قبل از انتخابات رو یادم نرفته.
خیلی عجیب و بد در موردش صحبت میکردی که اصلا به نظر من به قلم شما نمیخورد!
انتخابات گذشت و رای ۳۰۰هزار تایی کروبی خیلی چیزهارو نشون داد از دشمنی و کینه نظام علیه این آدم.کسی که به عقیده من نظام رو با حمایت همه جانبش تو سال ۷۶ از خاتمی دو تیکه کرد.
البته خیلی بحثها هست سر کروبی...
اما یه سوال ازت داشتم.بعد از انتخابات خیلی اتفاقها افتاد...
عیار خیلیها معلوم شد.به شخص از موسوی اصلا خوشم نمیومد اما الان نظرم ۱۸۰ درجه عوض شده.
همچنین کرباسچی که با سکوتش ازش متنفر شدم.
خوشحال میشم نظرت رو در مورد کروبی بعد از انتخابات بدونم.مرسی
موفق باشی!
والا ممد جان ، من به شخصه که مشکلی با کروبی ندارم . من مشکلم باتفکرات حاملش هست .
توی مقاله ستون پنجم دقیقا اشاره کردم که این آقا در طول تاریخ شایدم قدمش مثبت بوده ولی نتیجه بدست اومده همیشه منفی بوده .
شاید این بحث رو حضوری بکنیم بهتر باشهولی مخلص کلامم اینه که اون شخصیت لازمه رو برای پیشبرد اهداف اصلاحل طلبی به علت کارنامه سیاهش نداره .
اولا که پست قبلی بی نظر ماندیم.ماند بر دلمان تا بگوییم.چه قد این عکس و متن با هم می خوند و این انتخاب قشنگ باعث کیفور شدنمان شد.
دوما تاریخ سال 32 که هیچ خاطرات کلاس انقلاب ایلامی نیز مرور شد.قبول شدی ایشالا دیگه :d
سوما به روز شدیم همین جوری
چهارما سایه عالی مستدام!با دوستان سر میزنید مشعوف میشویم.
اون عکسه کهخودش صدتا مثنویه :d
در قسمت روحانیت یه مقدارشو توی کلاس گفته بودم & درسته .
سر زدم ؛ ولی کامنتو بعدا میذارم .
چهارما عمرا ... :d
من نرسیدم کامل مطلب رو بخونم و به خاطر همون مساله دارم می رم مسافرت تا شنبه که حتما راجع به موضوع کامنت می ذارم
اما من موندم دیگه چی به تو بگم .؟ یعنی چی ؟یعنی ما درکت نمی کنیم و کشیدیم کنار و از بیرون گود حرف می زنیم و شعار می دیم؟ شده تا حالا اشاره کنی ما عمل نکنیم ؟ آخه تو چی مد نظرته بگو من خودم به شخصه همونطوری باهات رفتار کنم
عزیز من قبول کن خودت هم نمی دونی چی می خوای.به سلامتی تماسمون رو که جواب نمی دی پیاممونم که بهت نمی رسه ی کار کنیم ما ؟ دهنمون تلخ شد
تو هم نگرفتی چی شد ... :d
تماس ها رو هم احتمالا دیگه با خاموش کردن گوشیم که از دیروز شروع کردم تا مدتها ( نا معلوم ) پاسخ نمی دم .
یا هو
اون نظر من بودها خودت مشخصاتم و ویرایش کن
به ایران بدون کودتا فکر کردی ؟! اگر ۲۸ مردادی نبود آیا نفوذ روز افزون حزب توده (منکر این که نمی تونی بشی!) نمی تونست ما رو به دوستان مسکو پیوند بده ؟! اونوقت خطر ایران کمونیست بیشتر بود یا ایران نیمه ازاد پهلوی ؟!
توجه داری که جمهوری هایی که از کمونیسم توبه کردن ٬ حتی خود روسیه ٬ هنوز هم عددی نیستن !
نمی گم ما الان عددی هستیم ولی هرچی باشیم وضعمون از برادران ترکمن ٬تاجیک ٬اذربایجانی ٬ قرقیز و ازبک بهتره !
احتمالش بود ؛ من این رو رد نمی کنم ولی یه مطلب مهم هم اینه که حزب توده در بین دانشجویان شدیدا رواج داشته .
مطلب مهم بعدی هم اینه که جبهه ملی هم انصافا حزب کمی نبوده و تظاهرات های بزرگی رو برگذار کرده و با توجه به رویه لائیک حزب توده ؛ مطمئنا علمای اسلامی با کمترین احساس خطری خودشون دست بکار می شدن و نمی ذاشتن حزب توده به جایی برسه ولی این احتمال رو هم می دم زیر درفش سرخ سینه می زدیم ...
ولی به یه مسئله توجه کافی نکردی حاجی ؛ اونم اینکه ، در ایران قشر بزرگی در حال رفتن به خارج بودن ؛ امثال همین دکتر قریب و ... کسانی بودن که در اون زمان برگشته بودند و چون تربیت شده غرب بودند افکار ضد کمونیستی داشتند و به محض شکست جبهه ملی اومدن نهضت آزادی رو درست کردند .
یه مطلب جالب تر دیگه اینه که اون سری یه مثال برات زدم که اون نویسنده یه معلمی میاد سر کلاسشون می گه معتاد نشید و ....
یه جو ضد توده هم در بین قشر ملت بوده و حتی آل احمد هم در کتاب غرب زدگیش می گه من داشتم با جمعیت ملیونی تظاهرات می کردم دیدم پشت ما سربازای روسی واستادن و حمایتمون می کنن و اونجا بود به خودم اومدم و ....
منکر قدرت این حزب نمی شم ولی اگه دقت کنی بعد از 28 مرداد این حزب دیگر هیچوقت طرفدارانی در کشور پیدا نکرد ...
آخه واقعاْ نمی دونم دیگه باید چه بگم. به خصوص در مورد این یکی که به یه موضوع خاص اختصاص داشت. ولی در عوض خیلی بیشتر می شه در موردش گفت.
تائید یا تکذیب و افزودن غمی بر غم دیگه. چه جالبه که عادت کردیم به همدردی های همیشگی.
هر چند واقعا یه مشکل بزرگ جامعه ما ناآگاهی از تاریخشه. ادعام نمی شه ولی نسبت به همسن ها که گریزان از تاریخن باز وضعم بهتره...
در کل فعلا رجوع می دم به یه اس ام اس که چند روز قبل واسه اکثر کانتکام ارسال کردم تا دو ماه بعد که دست بشویم از این دنیای غریب(نت):
بدینوسیله در پی رسیدن به ته خط و در پی تهدید ... به دلیل آسودگی روحی از هر نوع بحث اعتراض و کلا چند بعدی بودن به مدت یک سال انصراف می دهم!
راستی مانی دقت کردی تا به حال به عناوینی که برای نوشته هات انتخاب می کنی؟بعضی هاش خیلی خوبه مثل قضیه ی خدا شدن یا باز بودن بن بست و خیلی های دیگه. ولی این آخری ها خوب نبودن.مخصوصا حرف بی خود و وقتی که شوت هستیم:d ، نمی دونم چرا، ولی خود من مواقعی که مشکل دارم برای عناوین جذاب بیشتر مواقعی هست که از بین چند تا عنوان می خوام یکی رو انتخاب کنم یا اینکه کلاً توجهی نداشتم به عنوانش و عجلتاً ( یا هر کلمه ی درست دیگه!) بخوام بنویسم...(الان اینجا من در نقش یک کارشناس ظاهر شدم!:D)
راستی ماجرای دانشگاه و کمیته ی انضباطیش و اینا! چی شد؟!
راستش میثا جان تیتر های انتخابی من اکثرا پیشینه ذهنی ندارن ؛ یعنی وقتی می خوام شروع کنم یهو بنظرم میاد تیترش این باشه .
تنها تیتری که در مورد نظر قبلی داشتم ، تیتر آخرین پرده شیخ اصلاحات بود که وقتی این کلمه رو کرباسچی در فیلم کروبی زد به ذهنم خطور کرد که چه جمله مناسبیه وگرنه باقیشو همین قبل نوشتن یهو میاد توی ذهنم :d
ولی نقد رو هم قبول دارم که گاها خیلی خوب در میاد تیتر ها و گاها ضعیف و حتی خیلی ضعیف ....
کمیته انضباطی هم تا دو ماه دیگه وضع مشخص می شه . جدیدا به این نتیجه رسیدم وضعیت این عطریانفر و نبوی و ابطحی که روشن بشه در وضع ما هم تاثیر خواهد گذاشت . یعنی اگه رافت اسلامی بخوره بهشون ما هم هکذا می شیم ولی اگه نخوره ... باید خیلی خوش شانس باشیم :d
مصدق !!!
هیچ وقت نتونستم درکش کنم ...
در موردش زیاد خوندم و ازش هم زیاد شنیدم ...
هم نظر اونایی رو که باهاش موافقند و هم نظر اون هایی رو که باهاش مخالفند ...
ولی چیزی که واضحه اینه که استواری اش و اعتقاد راسخش به هدفی که داشت ستودنیه ...
ممنون خانوم !
سلام برادر حاجی
طولانی بود کامل نخوندمش ولی دم شما گرم که انقدر به تاریخ اهمیت میدید ! ( آخه من عاشق تاریخم )
تونستی راجع به قبایل سزخپوست موهاکیان و علی الخصوص بروبچس قبیله سو یه سری اطلاعات در اختیار دوستان بذار!!!!
دوست دارم و شاد باشی
اینو کی اینجا راه داد ؟!؟!
برو در خونتون بازی کن بچه ... :d
تو این خراب شده رو از کجا یافتی ؟!؟!
ما بیشتر دوستت داریم .
با سلام
اولا که طبق رسومات قبیله سو ؛ خودمان آمدیم و کسی ما را به قبیله شما راه نداد و نیازی به اجازه نیز نداریم ! ( با عرض شرمندگی )
در مورد بازی کردن هم به قول معروف آدم کجا خوشه اونجایی که دلش خوشه ! ( در کنار شما دوستان )
این وبلاگ را نیز طبق هنر و استعدادهای جوانان سرخپوست علی الخصوص قبیله سو که اینجانب ریاست (سوء برداشت نشه ) آن را یدک میکشم از طریق بو کشیدن یافتیم ! ( البته بلا نسبت )
بازم دوست دارم وشاد باشی . . .
سلام خیلی اطلاعات خوبی بود مرسی تاریخم زیر خط فقره نمی تونم نظری بدم بازم ممنون
سلام ... مرسی عزیزم در مورد تعریفت لطف داری ... نوشته خودم بود ...
نمی دونم منظورت رو نفهمیدم در مورد کاریکاتور ولی این تحلیلت هیچ ربطی به سیاست نداشت هااااا ...
بارم مرسی که سر زدی ...
راستی این مطلبت واقعا عالی یود به نظر من مصدق یک اسطوره بود با اهداف خیلی والا ... و می دونم مانند او دیگر برای ایران نخواهد بود ... به قول تو تف به این کشور که پله پله همه چیز رو از این ملت میگیرند ...
متنتو خوندم .دوبار!
خب اطلاعات خوبی بود مخصوصا برای من که به تاریخم علاقه دارم .
ولی ای کاش یه 20 سال می اومدی جلو تر .نمی دونم شاید چون منم مثل خیلی های دیگه تورو یه جورایی صاحب نظر می دونم تو این مسائل، دلم میخواد راجع بهشون بنویسی .راستش من اطلاعات نسبتا کاملی در باره ی دهه ی 60 و 70 دارم ولی از تحلیلشون عاجزم. یعنی اگه راستشو بخوای اتفاقات این دو دهه به قدری برام غریبه که بعد چند سال هنوز تو شوکم یه جورایی باورم نمی شه.
به هر حال خوشحال میشم اگه یه پستم در این باره ازت ببینم استاد.
:d
ممنون از لطفتون ، فقط جساراتا من شما رو می شناسم ؟!؟!
دیگه اصلا تاریخ برام جذابیتی نداره یا بهتر بگم از اول هم نداشت.
من که به شخصه نه گذشته داشتم نه حال دارم نه آینده
از گذشتگان مون هم جز بدبختی چیزی بهمون ارث نرسیده حالا مرور کردنش چه دردی دوا می کنه
آقا مانی ِ در مورد اونی که دوستش داری ، و به ما تیکه می اندازی .
شما آدم رو تحویل نمی گیری بعد می خوای من و امثال من چیکار کنیم !؟!؟
سه روزه دارم بهت زنگ می زنم یا بر نمی داری یا خاموشی .
باور کن این راهی که می ری اشتباهه ، اون داره بازیت می ده ...
رضا هیچوقت نمی خوام اون جمله آخرت رو حتی به شوخی بهم بگی .
امیدوارم دفعات بعدی متوجه باشی چی میای می نویسی .
بای
الان پیش رضا هستم ، گفتم یه ذره فحش هم من بهت بدم .
بخدا دیوار بود تا حالا آب شده بود . بسه بابا خودت که می دونی این روزا آدم نمی تونه حتی به چشماش اعتماد کنه
چرا انقدر به حرفاش اعتماد داری ؟!؟
کم پیدا بودی ...
فکر کردم آدرس وبلاگو کم کردی ...
اون با همه تفاوت داره . اینو نمی دونم چرا درک نمی کنید .
بذاریدراحت باشم ، تنها بودن با خودم بهتر از دوستانی هست که فقط نسخه پیچی چشم بسته می کنند ..
خوندمش. حرفی ندارم یعنی ترجیح می دم حضوری حرف بزنیم البته اگر حضرت والا رخصت دیدار و بار عطا کنند
فعلا اگه تلفن جواب ندادم دلخور نشید تا بعد ...
سلام به روی ماهتون!
تعجیه. نمیدونم چی باعث شد که کامنت نذارم چون یادمه همون موقع که کامنت شما رو دیدم اومدم اینجا سر زدم و این یادداشت جالب تون رو هم دیدم. خلاصه شما به بزرگواری تون ببخشین :)
ما که نمی بخشیم .
مطب خیلی خوبی بود
ولی بنظر من قضاوت در مورد مصدق و کاشانی باید زمان بگذرد...
شاید ما بدلیل دیدن آخوندهای کنونی خیلی به کاشانی بدبین باشیم
در مورد این دو خیلی داستان ها است .بعضی ها میخوان بگن به کلی نهضت بر دوش کاشانی بوده و عده ایی هم میخوان نقش کاشانی رو انکار کنن
شاید وقتی که دیگر آخوندی در این سرزمین حکمفرما نباشد بتوان قضاوت بهتر و عادلانه تری کرد مانی...
از نظر من نقش کاشانی غیر قابل انکاره ...
سلام
جالب بود وکامل
هر چند در مورد این موضوع من مطالب زیادی خوانده ام
و تمامی این مطالب را می دانستم
اما حس غریبی به من می گوید که مصدق در شب 28 مرداد مجبور به انتخاب شد
انتخاب بین ایران کمونیستی در دامان شوروی و ایران سرمایه داری در دامان آمریکا