خوب بعد از مدتها باز هم وارد می شویم راستش بدم نمیاد زیاد آپ کنم ولی از طرفی می ترسم متن ها خونده نشه و از طرفی هم می ترسم از کیفیتشون کاسته بشه ( نیست که الان سرتاسر کیفیته )
بی خیال این حرفا برای تلطیف جو و تغییر صحبت یه گزارشی می نویسیم راجع به یه کنسرت !! حالا کنسرت چی ؟!؟
گیتار کلاسیک
نمی دونم اصلا کسی اینجا خوشش میاد یا نه اصلا دنبالش هست یا نه به هر حال
من یه سری چیزاشو می ذارم امیدوارم خوشتون بیاد . هرچند قابل ذکره تا قبل
از اینکه برم تقریبا هیچی از گیتار کلاسیک نمی دونستم
------------------------------------------------------------------
سه شنبه شب بود دوست عزیزم امیر تماس گرفت با ما که اقا فردا چه کاره ؟!!؟ گفتم هیچ کاره چطور ؟!؟!
گفتش غروب ساعت 7 سالن فارابی در دانشکده هنر ( چسبیدست به دانشگاه امیر
کبیر ) اونجا باش احسان و سارا بلیت گیر اوردن بریم کنسرت گیتار کلاسیک
من هم گفتم والا امیر جان من فردا کلاس آلمانی دارم ولی باشه خودم فردا
بهت زنگ می زنم فقط شاید یه نفر رو با خودم بیارم ( هرچند اون یه نفر هم
ترسیدیم بهش بگیم ) گفت باشه مشکل نیست به احسان می گم از بابک یا کاوه بلیت بگیره .
القصه فردا رفتیم دانشگاه و زنگ زدم به امیر و گفتم باشه مشکلی نیست و ساعت 6:20 می بینمت و ...
ساعت 6:30 با ده دقیقه تاخیر حضور یافتم در مکان مذکور و این وسط امیر هم
با همراه محترمه ی خودشون کلی بد و بیراه به من داده بودن . خلاصه رفتیم
یه کافی شاپ و مطابق معمول یه قهوه فرانسه نوشیدیم که احسان زنگ زد و گفت
با سارا رسیدیم کجایید !؟!؟
ما هم راه افتادیم دانشگاه هنر وقتی وارد شدیم (هرچند شایان ذکر هست که
احسان خودش مدرس گیتار کلاسیک هست و امیر عزیز هم خودش نوازنده گیتار هست
) رفتیم داخل و سه تا کاغذ بعنوان اطلاعات برداشتم که دوتاشو می ذارم ، چون
اون یکی پوستر بود و دراز برا همین نمی تونستم عکس بگیرم ازش
این یه جورایی شناسنامه هست
http://i43.tinypic.com/2dl6e0x.jpg
این هم قطعاتی که اجرا باید می شد و با توضیحاتش و تاریخچشون که مثلا این قطعه اصلش از پیانو هست
یا این قطعه دقیقا شکل رباعی خیام رو به شما می ده و ... که حالا اگه
کیفیتش کمه و دوستی می خواست بهترش رو ببینه بگه تا برم اسکن کنم .
http://i44.tinypic.com/2qu3olk.jpg
از نکات جالبش این بود ، دختری که این قطعات رو می زد که فامیلیش هم خیام
بود ، طبق گفته خودش در اواسط کنسرت ، 21 سال بود در ژنو زندگی کرده بود .
خانوم گلفام خیام بخاطر این دوری بسختی فارسی صحبت می کرد ولی این مسئله هیچ چیز از شایستگی هاش کم نمی کرد . چه اون که بقول
احسان که می گفت اصولا دختر جماعت در گیتار زدن خنگ هست و وقتی جرات می
کنه جلوی این همه گیتاریست حرفه ای گیتار بزنه یعنی بی همتاست . و واقعا
هم من تحت تاثیر قرار گرفته بودم هرچند جای یه نفر که خودشم می دونه کیه
خیلی خالی بود اونجا .
از نکات خیلی حالبی که این خانوم داشت بسیار متواضع و خاکی بودنش بود
بطوری که بعد از هر قطعه که با تشویق حضار رو به رو می شد از صندلیش بلند
می شد و کاملا 90 درجه خم می شد و به همه حضار ادای احترام می کرد و
برخورد بسیار دوستانه اش بعد از پایان کارش زمانی که رفتم طرفش تا بهش
تبریک بگم هم واقعا منو تحت تاثیر قرار داد .
اون هم نه فقط در برابر من بلکه در مقابل همه کسانی که اومدن و بهش تبریک
گفتند و حقیقتا وقتی بیشتر جا خوردم که فهمیدم خودش کل مخارج سالن رو داده
و بلیت هاش رو بین گیتار زنای حرفه ای مورد قبول سطح تهران و کرج پخش کرده
تا بیان و در موردش نظر بدن .
فکر کنم قطعه ی سومش بود که وقتی زد یه عده بی اختیار از جاشون بلند شدن و
فریاد براوو براوو سر دادن هرچند به شخصه کار دومش که اخرش رو گذاشتم
اینجا برای دانلود رو بیشتر دوست داشتم واقعا هنرنمایی دستاش اینجا معلومه
یه دقیقه هم بیشتر نیست ولی اخرش فوق العادست حرکت دستش !! ( تا یادم نرفته بگم فرمتش تری جی پی هست همین فرمت فیلم های موبایل )
http://www.4shared.com/file/77814500.../MOV00028.html
این هم یکی دیگه که رندم از بین 10 تا فیلمی که گرفتم گذاشتمش
http://www.4shared.com/file/77814954.../MOV00033.html
این هم چهره و پرستیژ دور خانوم خیام هست
این هم آخر کار که رفتم بهشون تبریک گفتم و در حالی که پدر و مادرش داشتن گریه می کردن از خوشحالی حاضر شد تا من یه عکس بگیرم
خیلی دوست داشتم مفصلتر در مورد اون شب بنویسم ولی واقعا نشد و دلیلش رو هم بذارید به گردن قاصر بودن کلام من !!
در کل برای من نوعی که اندک آشنای هم با گیتار کلاسیک نداشتم تجربه ی خوبی بود .
مانی
من صدای گیتار و دوست ندارم اما چه متن تاثیر برانگیزی! هوس کردم برم کنسرت گیتار کلاسیک!! راستی به ۳۶۰ من سر زدی؟
مانا مانی...
چشم سر هم زدیم ولی حقیقتش چیزی برای گفتن نداشتم مطالعه کردم ولی همه نوشتارات رو :d
در ضمن بنظرم زیادی تعارف تیکه پاره کرده بودی سر این ارسالا
گفته بودم بی حوصله اپ می کنم !!! بابا کدوم تعارف! فقط از سیاست و تاریخ و جامعه خسته ام کاش همیشه از بارون می نوشتی...اون متن و خیلی دوست دارم.
راستی کتابت خیلی کنجکاوم کرده...کاش 1 روز حوصله داشته باشی در موردش حرف بزنیم....
مانا مانی...فردا می بینمت.
مانی جان قربون شکل ماهت که تا حالا ندیدم یک ذره کوتاه تر بنویس چشمام در اومد تا آخرش رو خوندم همیشه خوب و خوش و درحال تفریح باشی
علی جان اینکه چیزی نبود :d
سلام مرد
چطوری؟(الان میگی مگه تو دکتری؟)
پسر خوب بود ولی دیگه خیلی دیر به دیر آپ میکنی
در مورد اون بنده خدایی هم که جاش خالی بود هم به اندازه ی کافی حرف زدیم.ولی اینو بدون که اونم آخر از مستی اون باده پشیمون میشه برمیگرده
خوش باشی
بدون شرح !
سلام! گزارش خوبی تهیه کردین و عکس ها هم خیلی خوب بود. خوشحالم که فهمیدم شما کی هستین :) مرسی برای حضور تون در اون جلسات کلاس!
من که راستش باور نمی کنم شما خانوم احمدنیا باشید :d
به هر حال هر کی هستید لطف دارید .
با این چیزایی که تو نوشتی و برا م تعریف کردی حسرت میخورم که کاش منو میبردی.فقط میتونم بگم کاش منم باهات بودم.
(تموم زندگیمو به چشمای تو دادم عمری به پات نشستم دل به کسی ندادم منتظرم یه روزی تو باشی در کنارم..... )
دوستت دارم.
Tanks a lot !!!
سلام دوست عزیز
چه جالب من و استادم با چندتا از بچه ها اونشب اونجا بودیم واقعاْ خانم خیام بینظیر بودن
راستی اگر مایل بودی به وب من سری بزن خوشحال میشم